پیتر
آیزنمن: ژاک دریدا به من گفت معماری همیشه واجد معناست، از ان زمان همیشه این هدف
گریزپا را پی گرفته ام که ایا ممکن است معماری بعضا واجد معنا نباشد. آیا این
امکان پذیر هست. اگر تو به سیستم کدگذاری شده ای دست یافته ای که معرف نوعی از
نشانه شناسی دیجیتالی است که در یک قالب خالص زبانی موجودیت نمی یابد، تو احتمالا
توانسته ای به چیزی دست یابی که اساسا و از بن معنایی ندارد. گرامر خالص.
پاتریک
شوماخر: مشکل دقیقا همین جاست، هیچ نظام گرامیِ یگانه ای وجود ندارد که بتواند
زبانی را تحلیل کند بی انکه بر پیچیدگی های زبانی ان زبان مسلط باشد. اگر شما به
صحبت های کسی که با زبانی دیگر صحبت می کند گوش دهید حتی نمی توانید به بخش ها و
تفاوت های اکوستیکی زبانش پی برید، در این صورت شما در یک جهان بی شکل زندگی می
کنید و فکر می کنم از منظر روش شناسی شما نمی توانید تفاوت هایی که می خواهید بین
عناصر یک رابطه ـ a b c 1 2 3 ـ
برقرار کنید را حفظ کنید، مگر انکه همزمان یک نظم معنایی برایشان ایجاد نمایید.
حتی اگر این یک روند به لحاظ منطقی ممکن باشد به لحاظ روانشناسی و نمونیک ناممکن
است. در کتابم مضمونی از ویگنشتاین را نقل کرده ام: اگر معیار و ملاک و محک قاعده
مندی rule following را
به رسمیت بشناسیم، باید بپذیریم قاعده ای وجود ندارد: انچه آیزنمن بدان می اندیشد
قاعده است و لحظه [حال انکه بيش از آنكه چيزي گفته شود،
بايد رویه و کرداری در پیش گرفته شود]
پیتر آیزنمن: تو می توانی فکر کنی مشغول فهم دگردیسی تاریخ شهر هستی،
اما الگوریتم های تو عاری از معنا هستند، الگوریتم هایی که فرم شهر را می افرینند.
پاتریک شوماخر: ان ها دامنه ای از دال ها را می افرینند.
پیتر آیزنمن: درست است اما هیچ معنایی ندارند.
پاتریک
شوماخر: نه، اما اگر بخواهیم این دال ها را انگونه که تو می خواهی از طریق گرامر و
نحو منظم و نظام مند سازیم، بایستی یک نظام معنایی نیز بسازیم، این نظام معنایی به
مثابه یک لایه کنترلی عمل می کند، همانگونه که یک لایه نحوی یا سینتتیک همچون یک
لایه کنترلی برای لایه معنایی عمل می کند. در غیر این صورت، به طرفه العینی، در تناوب
های انتزاعی ـ a 1 a b c 1 2 3 c
ـ گم می
شویم. انچه می گویم درست مانند دفترداری دو طرفه است، بدون ان نمی توانید به هیچ
نوع پیچیدگی ای دست یابید.