ارمانشهرگرایی تحت شمول نظامی از ارزش ها تعریف می شود، یوتوپیا
الزاما ایده ای بزرگْ مقیاس است، نوعی تلاش یا شاید هم بازیِ حماسی در مواجه با
واقعیت است و به موازات فرد را مجبور به کرنش برابر الزامات اعمال شده در قالب یک
پروژه عمومی می کند. این بازی زمانی خطرناک می شود که نگره های یوتوپیایی با یک
هویت سیاسی گره می خورد. اتحاد جماهیر شوروی با شور و شوقش برای ساختن یوتوپیا
پروژه های معمارانه بسیار زیادی تولید کرد، که برخی شان ساخته شدند و برخی شان
برای همیشه به مثابه جزیی از تاریخ ساخته نشده معماری تعریف شدند.
برخی از این پروژه ها همچون طرح لئونیدف برای کتابخانه لنین به سال
1927 و طرح ارائه شده توسط او برای شرکت در مسابقه کمیساریای مردمی صنایع سنگین به
سال 1934، سنگ محک نوینی برای معماری رقم زد و عملا به چشم اندازی از نگره های متاخر
معماری در قرن 20ام و پس از ان بدل شد. دیگر رویاهای اتحاد جماهیر شوروی، همچون
شهر رویایی مگنیتوگروسک از ارنست می، در عمل به یک کابوس بدل شد.
طراحان مدرسه باوهاس در قالب پروژه ای به لحاظ مقیاس کوچک تر و به
لحاظ جاه طلبی در ابعاد رویایِ بزرگ نظم دهی مجدد اجتماعی کارکردهای نظام های تولید
را غربال کردند و با استفاده موکد از ساختارهای سازمانی و معمارانه واضح به چگونگی
بیان مجدد این نظام ها نشستند و نهایتا تمرکز بر ایده ی جامعه بهبود یافته از طریق
طراحی را نیز تبدیل به یکی از شاکله های بازار نمودند.