پیتر ایزنمن در مقاله "پایان امر کلاسیک: پایانِ غایت و پایان
امر اغازین" پس از انکه امر ناـ کلاسیک را شرح می دهد به یافت بارزه های امر
ناـ کلاسیک می نشیند و برای ان دو مشخصه تعریف می کند اول تاکید بر فروپاشی
خاستگاه هاست که می توانید ان را اینجا بیابید و پس از ان پایان غایت است، انچه از
پی می اید خلاصه ایست بر این ایده.
به موازات پایان هر نوع خاستگاهی، بارزه دیگر معماری ناـ کلاسیک، از
نگاه پیتر آیزنمن، رهایی از هر نوع غایت یا هدف پیشینی a
priori است؛ پایانِ غایت [ــِـ از پیش تدقیق شده].
با پایانِ غایت، انچه که پیش از این روندِ منتج به ترکیب یا دگردیسی و
نهایتا تولید امر انقلابی یا نامتعارف تعریف می شد به یک روند درگیر روابط صرفا علت
و معلولی تبدیل می شود، روندی برامده از کم یا زیاد کردن از خاستگاه یا منشا، در
عوضِ ترکیب و دگرگون سازی ان، تحت این شمول مفهوم فرایند به دستکاری modification بدل می شود ـ مسیری
غیر دیالکتیکی، بی سویه non-directional و بی هدف non-goal.
ایده پایانِ غایت، ایده معماری به مثابه نوشتار را جایگزین معماری به
مثابه ایماژ می کند. در این جا مراد از امر نوشته شده، ابژه یا توده و حجم نیست، بلکه مسئله کنشی است که در نهایت به توده
مندسازی massing ختم می شود. این ایده شمایلی متافوریک و استعاری به
کنش معماری می دهد و نهایتا خوانشش را به واسطه سیستم متمایز و متفاوتی از نشانه
ها که ما ان ها را رد trace می نامیم نشان می دهد. این رد trace ها عملا
خوانده نمی شوند، چرا که ان ها ارزشی جز انتقال ایده ای که ان هم صرفا یک رویداد
خوانشی است ندارند؛ رد ایده ای که باید خوانده شود را نشان می دهد.
از این ها گذشته، در این میان، یافت چگونگی رمزگشایی هم خیلی مهم نیست، چرا که
زبان در این زمینه دیگر رمزی برای تدقیق معناها نیست. خود کنش خواندن بیش و پیش از
هر چیز به رسمیت شناختن چیزی است که ما ان را زبان می خوانیم، خوانش در این معنا،
به جای انکه سطحی از معنایابی یا معناسازیmeaning و بیان
گری expression را مهیا
سازد، لایه ای از نشانْ گری indication را اشکار می کند.
از این روست که به گمان پیتر آیزنمن برای تاکید بر پایان امر اغازین و
پایانِ غایت، بایستی بر پایان سراغازها و پایان های ارزش موکد شویم و به دنبال
یافت فضای جدیدی برای ابداع باشیم، فضایی بی زمان timeless و
الترناتیو. فضای بی زمان در زمان حال، بدون رابطه ای مقید با اینده ای ایده ال یا
گذشته ای که به صورت ایده ال تصویر شده است. معماری در حال حاضر به مثابه فرایند
خلق گذشته ای مصنوع و حال حاضری بی اینده در نظر می اید، معماری ای که یاداور
اینده ایست ناموجود.