واژه خانه (در زبان نورس باستان Heimer در زبان های
المانی علیا heim در
یونانی komi و
به معنای دهکده ) در بلندای زمان، به واسطه دو گونه از [گفتمان سازی] اخلاق
باوران، که هر دو در تمنای تصاحب قدرت بوده اند، تصاحب شده است. مفهوم خانه از یک
سو بدل به سنگ بنایی برای یک رمزگان اخلاقیات متمرکز بر خانه و محافظت از اموال
خانواده که زنان را نیز شامل می شود شده است و به موازات در معنای میهن حامی مولفه
اول ایمان برای میهن پرستی است و ترغیب کننده انسان ها به مردن در جنگ هایی است که
غالبا منافع کسانی جز اقلیت طبقه حاکم را بسط نمی دهد و البته هر دو استفاده [ابزاری]
معنای اصلی واژه خانه را [تعمدا] پنهان می کند.
خانه اصالتا به معنای مرکز جهان است، نه در فهم جغرافیایی،
بلکه در فهمی هستی شناسانه اش. میرچا الیاده نشان می دهد که چگونه خانه جایی بوده
است که جهان می توانسته از دل ان براید و مقرر گردد. خانه، انگونه که او می
گوید:"در مرکز امر واقع مقرر شده است." در جوامع سنتی، هر انچه در کار
معنای جهان است واقعی است، اشوب پیرامونی وجود دارد و تهدید کننده است، اما تهدید
کنندگی اش ریشه در غیرواقعی بودنش دارد.
بدون جایی در مرکز امر واقع، نه فقط همه چیز بی پناه است،
بلکه در ناهستی nonbeing و فقدان واقعیت گم می شود، بدون خانه همه چیز
تکه تکه می شود.
خانه از ان رو مرکز جهان است که محل تلاقی راستاهای عمودی و
افقی می باشد، راستای عمودی مسیری است که از بالا به اسمان و از پایین به عالم
اموات ختم می شود و راستای افقی نمایاگر جریان های جاری بر زمین است، تمام مسیرهای
ممکن که در افق زمین پخش می شوند و جایی را به جایی دیگر وصل می کنند. بنابراین،
در خانه، ما هم در جوار خدایگان اسمانیم و هم در نزدیکی مرگ خفته در جهان زیرین.
این نزدیکی دسترسی به هر دو را وعده می دهد، و در عین حال هر کسی [در خانه] هم در
نقطه اغاز و ،احتمالا، در نقطه بازگشت هر سفر زمینی است.