پرسش از هر بنای ساختهنشده و تحلیل نقش و اهمیت آن،
ماهیتاً پرسش از زمان و زمانة خلق اثر را به ذهن متبادر میسازد. با پذیرش اینکه
هر پروژة معماری، طرحی از خویشتن آدمیان در قالب حضور و هستیشان است، و با اذعان
به اینکه کرانة تجربة فضایی آدمیان در هر زمان متأثر از سیاق فرهنگی، علمی و
تکنولوژیکی، خواستهای اجتماعی و جهانبینی آنان در آن زمان است، تعلق هر بنای
ساختهنشده به گذشته، حال و حتی آینده محل ابهام خواهد بود.
از سوی دیگر، معماری در بخش عمدهای از سدة بیستم، بیش از
آنکه عرصة بازنمایی ظرفیتهای معنای وجودی انسانها باشد، به عرصة پاسخگویی به
نیازهای زندگی روزمره، نمایش قدرتِ فناوری ساخت، تولید و مصرف، تبلور قدرت اقتصادی
و مالی نهاد قدرت و ویترین توسعة دولتها تبدیل شده بود و زمینة رقابت در یکپارچهسازی
فرهنگی تحت گفتمان غالب که همان گفتمان مغربزمین بود را بیش از پیش تقویت میکرد.
در این میان معدود معمارانی بودند که کوشیدند آنچه میآفرینند فراتر از عملکردها،
برنامهریزی، تأمین نیازهای روزمره و ساختارهای قدرتمند نظم نوین جهانی، معنایی
شاعرانه را روایت کند و تظاهر "حضور" و تجسد "اسطورهای" آرمانهای انسانی باشد.
لویی کان یکی از این دست معماران است.
لویی کان به سال ۱۹۷۰ در قالب شرکت در کنگرة بینالمللی
معماران که در اصفهان برگزار شد، به ایران سفر کرد. در آن سالها او همچنان درگیر
مراحل ساخت بنای مجلس داکا در بنگلادش بود. پروژهای که در قالب بنای یادمانی
معماری، هویت ملی سیاق فرهنگیاش را بهخوبی حفظ و بهروز میکرد. تحلیلگران
معتقدند آثار لویی کان، از جمله ساختمان مجلس بنگلادش، لایههای عمیق تاریخ،
سرگذشت مردمان و فرهنگشان را بهنحوی استعاری بازتاب میدهد. برخی از معماران
بنگلادشی آن را بنایی ازلی میدانند که گویی نقطة آغازی ندارد و در ضمیر ناخودآگاه
مردمان آن سرزمین ریشه دوانده است. این امر همان چیزی است که در طراحی مرکز اداری
عباس آباد به سال ۱۹۷۳ از لویی کان خواسته شده بود. بنایی که بتواند تاریخ کهن و معماری
باستانی ایران را در قالبی مدرن بازآفرینی کند. کان، سهسال قبل از آن در سخنرانیاش
در اصفهان ضمن اذعان به نقش کلیدی سنت در طراحی، از آن بهمثابه غبار طلایی یاد میکند
که به معماران قدرت پیشبینی میدهد. نگاه شاعرانة لویی کان به خلق فرم و فضا بهاتکای
ادراک شهودی، ضمیر ناخودآگاه جمعی مردمان و اسطورههای سرزمینیشان همان چیزی بود
که میتوانست پروژهای شکوهمند در پایتختی نوین بیافریند.
لویی کان در طراحی مرکز اداری-مدیریتی تهران یا بهعبارتی
تالار شهر تهران، زبان معماری همیشگی و آشنایش را تکرار کرد؛ مکعبهایی تکرارشونده
برای فضاهای اداری که ضمن خلق ریتم، از طریق حوضچهای بههم متصل میشدند، با این
تفاوت که در این طرح، میدانی بیضیشکل در میانه قرار میگرفت که فضایی باستانی
نظیر میدان سن پیتر واتیکان را بازآفرینی میکرد. خطوط کلی پروژه تابع طرح کلی
محور شمال-جنوبی بود که در طرح تفصیلی تهران دیده شده بود. اما او سایت را به دو
بخش شمال و جنوب تقسیم و فضای سبز تپههای شمال سایت را حفظ کرد و مداخلات معماری
را بخش جنوبی تپهها در نظر گرفت. میدان بیضی شکل به میدان کشیدة مستطیلشکلی
پیوند میخورد که در راستای محور شمال-جنوب، بهنحوی میدان نقش جهان اصفهان را
تداعی میکرد. کاربریهای تجاری و بازرگانی در مرکز پروژه و ساختمانهای سیاسی و
اداری در جنوب در نظر گرفته شده بود.
طرح لویی کان مورد پسند حاکمیت وقت قرار نگرفت و گویی پاسخگوی
تام و تمام نگرشهای تجددطلبانهای نبود که موزة هنرهای معاصر و امثالهم را طلب میکرد.
از سوی دیگر، ژاپن بهمثابه سرزمینی سنتی که راه مدرنیته را بهسرعت میپیمود،
گویی الگویی برای دیگر سرزمینهای مشرق زمین بود. از کنزو تانگه خواسته شد تا او
نیز این پروژه را طراحی کند و سپس قرار شد این دو معمار بهطور مشترک، طرح نهایی
را پیشنهاد دهند. هرچند آن دو، جلسات متعددی داشتند اما درنهایت طرح مشترکی ارائه
نشد. یک سال بعد از آن، هر دو طرح به آرتا ایسوزاکی داده شد تا مشترکات دو پروژه
را برجسته سازد و به طرحی اشتراکی نائل شود. در طرح کنزو تانگه محور شمالی-جنوبی
قدرتمندی در نظر گرفته شده بود که فضای سبز شمال پروژه را نیز میشکافت. ستونهای
بلند و قطوری در جنوب پروژه وظیفة تداعی تختجمشید را به عهده داشتند. در طرح لویی
کان، فضایی رو به قبله چرخیده بود که پاسخگوی کاربریهای عبادی بود اما در طرح
تانگه پلازای شهری کاربریهای اداری را در اطراف خود سازمان میداد و یک گنبد
فعالیتهای فرهنگی شامل یک مسجد، موزه و تئاتر را دربرمیگرفت.
در تحلیل طرح لویی کان و اهمیت آن، به زعم نگارنده، معانی استعاری
نهفته در طرح مینیمال پروژه، بهدرستی و به کمال فهم نشد. در آن پروژه، فضای
هندسی، در راستای کهنالگوهای نهفته در ساختار اندیشة ایرانیان، به مکانی برای
حیات اجتماعی و شهری تبدیل میشد که در همنشینی آجر و آب، بازیابی رمز و راز نهفته
در مصالح را باردیگر برای ایرانیانِ اینک زیسته در شهر مدرن، فراهم میآورد.
پروژه، زمینة مواجهه با فضا و موادی را تأمین میکرد که ریشههای فرهنگی ما را میساخت؛
هندسة ناب مربع، بیضی و مستطیل، پیوند با مبدأ کیهانی و ریشههای استعاری آن را
تقویت و روایتهای کناییاش را حکایت میکرد. به زعم نگارنده، این پروژه که شاید
یکی از استعاریترین و شاعرانهترین پروژههای لویی کان بود، میتوانست تصوری از
خویشتن را پیش چشمان ایرانیان متبلور سازد که "هستبودن" نوین آنان را در پیوند با
اسطورههای سرزمینی و تاریخیشان تعبیر میکرد و زبان معماریای نوینی را در این
سرزمین باز میکرد که میتوانست واژگانش را به دیگر معماران وام دهد تا آنان شعر
خود را بسرایند.
تصویر سمت چپ: مرکز اداری- مدیریتی تهران اثر لویی
کان. تصویر سمت راست: مرکز اداری-مدیریتی تهران اثر کنزو تانگه