پل ویریلیو یکی از مهمترین و برانگیزانندهترین نظریهپردازان فرهنگی
جهان است. در سه دهه اخیر کتابها، مقالات و مصاحبههای زیادی از او منتشر شده است
و اغلب آثارش به زبانهای مختلف جهان (به ویژه انگلیسی، ژاپنی، آلمانی، اسپانیولی
و عربی) ترجمه شده است. متاسفانه جز سه مقاله و چند گفتوگو اثری از او به زبان
پارسی ترجمه نشده است. نخستین برخورد جدی با اندیشههای ویریلیو به واسطه ترجمه دو
مصاحبه رامین جهانبگلو با او (سالهای ۱۹۹۶ و ۲۰۰۱) به پارسی
صورت گرفت و پس از آن صرفا “نظریه جنگ نرم” او مورد توجه قرار گرفته است. نثر او
بسیار سختخوان و پیچیده است. این موضوع باعث شده تا منتقدان فراوانی داشته باشد
که وی را نویسندهای مبهمگو، کماطلاع و پستمدرن میخوانند؛ هرچند او خود را
متفکری پساساختارگرا میداند.
ویریلیو یک مشاهدهگر برجسته است که به خوبی میبیند و تجزیه و تحلیل میکند
و برای اثبات نظریهاش شواهد مختلفی ارائه میکند. هیچ قضاوت اخلاقی در کارش وجود
ندارد. جمله مشهور “اختراع کشتی، اختراع غرق شدن کشتی است”، چکیده همه نظریههایش
است. او سال ۱۹۳۲ در شهر پاریس متولد و در منطقهای ساحلی
در شمال فرانسه بزرگ شد. جنگ جهانی دوم تاثیری پررنگ بر زندگی او داشته است، چنان
که میگوید:”جنگ، دانشگاه من بود. همه چیز از جنگ شروع شد.” حمله ناگهانی ارتش
نازی به نانت و اشغال سریع شهرهای ساحلی فرانسه به شدت بر نگاهش نسبت به زندگی
تاثیر گذاشته است. تاثیر جنگ در زندگی و آثارش تا آنجاست که میگوید:”جنگ باعث شد
رابطه من با جهان پیرامونم شکل بگیرد و درکی متفاوت از واقعیت داشته باشم. آنچه
تاکنون گفتهام، همواره با جنگ مرتبط بوده و از جنگ تاثیر گرفته است.”
ویریلیو پس از گذراندن دوره آموزشی در مدرسه هنر، مدتی به عنوان
دستیار هانری ماتیس در هنر رنگآمیزی شیشه کلیساها مشغول بود. پس از حضور اجباری
در ارتش در طول جنگ استقلال الجزایر، وارد سوربن شد و مبحث پدیدارشناسی را با
مرلوپونتی شروع کرد. در ۱۹۵۸ مطالعهای
پدیدارشناختی در مورد فضاهای نظامی مورد استفاده نازیها در امتداد خط ساحلی
فرانسه انجام داد. از ۱۹۶۳ با معمار برجسته کلود پرنت کار کرد که
منجر به تشکیل گروه معماری پرنسیپ شد. پس از حضور در جنبش دانشجویی مه ۶۸، با فشار دانشجویان به عنوان استاد معماری برگزیده شد و در سال ۱۹۷۳ مدیر پژوهشی مدرسه معماری پاریس شد. در همین سال، سردبیری نشریه “نقد
فضا” را پذیرفت. از آن تاریخ به شکلی گسترده در
مورد معماری، فرهنگ و فناوری کار کرده است. او سال ۱۹۹۸ بازنشسته شد و پس از آن صرفا به عنوان معلم، سمینارهایی در دانشکده
تحصیلات تکمیلی اروپا (European Graduate School) برگزار
کرده است؛ هرچند در دانشگاههای مختلف اروپا نیز سخنرانی میکند. در سه سال اخیر
درباره بیخانمانهای پاریس مطالعه کرده است و در سال ۲۰۱۱ میلادی نخستین “موزه حادثه” را افتتاح کرد. ویریلیو واضع برخی از اصطلاحهایی
است که در سالهای اخیر زیاد مورد استفاده قرار گرفته است؛ اصطلاحهایی مانند سرعتشناسی (dromology)، جامعه سرعتمدار (dromocratique)، جنگ نرم، پدیده بیسرزمین
کردن (de territorialisation)، همزمانی (le contemporain) در جامعه اطلاعاتی و عصر فراجنگ (hyper-guerre).
مقاله “اعلام وضعیت خطر در سپهر مجازی” که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، او را به عنوان یک متفکر جامعه اطلاعاتی به شهرت رساند.
مقالهها و کتابهای دیگر او در این حوزه باعث شد تا وی را “استراتژیست جامعه
اطلاعاتی” و “نظریهپرداز جنگ اطلاعاتی” بنامند. آثار و اندیشههای ویریلیو متاثر
از فلسفه برگسون، نظریه نسبیت، روانشناسی گشتالت و پدیدارشناسی مرلوپونتی است. او
معماری است که درباره فناوری و آثار فناوری مینویسد و میتوان ادعا کرد هیچ
متفکری به اندازه او درباره فناوری ننوشته است. نوشتهها و مصاحبههای او، جملگی تلاشی
برای درک “جهان فناوریزده” است. ویریلیو فناوری اطلاعات و ارتباطات را در پیوندی
ناگسستنی با مفاهیم “سرعت” و “قدرت” میداند و برای درک شرایط جامعه اطلاعاتی
ارجاعاتی گسترده به معماری، هنرهای تجسمی، ادبیات و نظامیگری دارد. او برجستهترین
منتقد جامعه اطلاعاتی است که سرانجام جهان امروز را “حادثه تلخ نهایی” میداند. پل
ویریلیو سالها در پاریس زندگی کرده و اکنون در سن ۸۱ سالگی ساکن لاروشل است.