ما در اینده ای زندگی می کنیم که تحت شمول ان امر اصیل، فیزیکال و سیاسی به صورت فزاینده ای تحت الشعاع قرار گرفته و رو به اضمحلال است و به موازات، واقعیت های واسطه ای و مجازی که چیزها در قالب ان ها و در یک زنجیره بی پایان معجوج نسخه برداری و نسخه برداری مجدد می شوند جای ان ها را خواهند گرفت.برای برخورد با این ایستایی و تعادل تازه، سایبرپانک بایستی مجددا به سنت یوتوپیایی علمیْ تخیلی متصل گردد. سایبرپانک ابزار انجام این کار را دارد. بدن های مصنوعی و آگاهی بارگذاری شده سایبرپانک [بر این بدن ها و بر این شبکه]، می تواند مفاهیم مستقر بر نژاد، جنسیت و سکسوالیته را با چالشی عمیق و عمده مواجه کند، رمان بابل 17 نوشته ساموئل دلانی، که از جمله آغازین رمان های سایبرپانکی است، بارزه هایی از روابط دوجنسی چندلایه و البته تغییر و تبدیل حداکثری در بدن را نشان می دهد. پانکِ شورشی که همچون اسب بازنده احتمال کمی برای بردن دارد، چهره ی جذابی است، اما در این کرکتر تمایلی واضح به نیهیلیسم نیز موج می زند، او به وضوح به قدرت جمعی ای که می تواند اوج بگیرد و البته انتقام، پشت می کند، او آینه ای تمام نما از ایدئولوژی فردگرایانه نظامی است که خودش دم از پس زدن ان می زند. در این میان چرا نباید از جنبش های اتحادیه در حال ظهوری الهام گرفت که توسط نظافت چیان و کارگران تحویل غذا رهبری می شوند؟ اورسلا لگویین در کتاب خلع شدگان چشم اندازی تاثیرگذار و برانگیزاننده از سیاره آنارشیست آنارس ارائه می دهد، ما به احتمال بی نهایت کمی برای تحقق یک هدف جمعی نیاز داریم، احتمالی که ما را برانگیزاند تا به چگونگی ساخت شبکه های جدید قدرتی بیاندیشیم که تمام قد روبه روی مناسبات مالی، سیاسی و اجتماعی برامده از سلطه شرکت ها بایستند.این یک خطر واضح است که به بارزه های دیستوپیایی سایبرپانک به مثابه بخشی لاینفک از اینده مان تن دهیم. محیط نئولیبرال، عرصه ای که سایبرپانک در ان شکل گرفته، رو به زوال است. تعادل و ایستایی که اکنون گریبان سیبرپانک را گرفته، فضای کمی برای نگاشت و برداشت و رصد کردن جریان های ملی گرایانه، فاشیستی، پوپولیسم سیاسی و حتی جنبش های احیاگر چپی که به دنبال به چالش کشیدن مناسبات ارتودکس سیاسی و اقتصادی هستند باقی گذاشته است. آینده های جدید بلقوه نهایتا ظهور می کنند، اکنون زمان ان است که سایبرپانک تکامل پیدا کند یا بمیرد.