معماری و هنر روسیه در
قرن بیستم، به وضوح تحت تاثیر دو رخداد انقلاب و جنگ جهانی دوم قرار دارد، بی شک
انقلاب روسیه که در ابتدا حامی هنر آوانگارد ایده ئولوژیک و پس از مدتی مبلغ صرف
هنر حاکمیتی است و رسالت خود را اجتماعْ سازی سلسه مراتبی از طریق طراحی رئالیستی
می داند، نقش عمده ای در شکل گیری انگاره های معمارانه و هنری روسیه بازی می کند،
در این دوره شاهد نوعی از بده بستان درونی میان حاکمیت و هنرمندان هستیم،
هنرمندانی همچون ماله ویچ و تاتلین در ابتدا تلاش می کنند تصور خود از انقلاب را
در بن مایه و قالب اثارشان بسط دهند، اما پس از مدتی به واسطه نگاه سلبی سیستم
حاکمیتی به ناچار روی در نوعی از فاصله گذاری انتقادی با خواسته های حاکمیتی می
گردند و گفت و گوی درونی خودشان با خودشان را پیش می گیرند. فیگورهای انسانی بعضا
بدون صورت کازیمیر ماله ویچ که غالبا در ترکیب های دوتایی یا سه تایی همچون
کارگران مرد و زنی که در مزارع اشتراکی مشغول کار هستند ترسیم شده اند پاسخی است
به این وضعیت، هنرمند تلاش کرده بیشترین فاصله خود با رئالیسم اجتماعی را حفظ کند،
از قواعد بیانی و زبانی سبک خود فاصله نگیرد و در عین حال مرز میان خود و هنر
حاکمیتی را نیز به صورتی کنترل شده و نامحسوس تثبیت نماید.
اما بر خلاف روایت غالب، معماری و هنر روسیه ی پس از
جنگ جهانی دوم، دچار نوعی از دوگانگی
زیرْساختی می گردد؛ از یک سو تلاش می کند خود را از سایه اجرای دستورالعمل های کلان
روایت هایی همچون کانستراکتیویسم و سوپره ماتیسم به صورت عین به عین خارج کند و به
خوانش تازه ای از این جریان ها دست یابد و از سویی دیگر رئالیسم سوسیالیستی تبلیغ
شده از سوی دستگاه های حاکمیتی را به صورتی ضمنی پس بزند، ثمره این جهت گیری نوعی
از مدرنیسم موازیِ شرقی است که کمتر به اجتماعْ سازی می اندیشد و با تمرکز بر ریشه
های شکل گیری اش، در سبک و پرداخت معمارانه به گفت و گویی مشکوک و مضطرب با غرب مـی
نشیند. معماران که در این مقطع زمانی دیگر خود را تحت شمول استالینیسم نمی بینند، به
معماری و شهرسازی نوینی می اندیشند که همچنان تکنولوژی را به مثابه ایده ئولوژی
مدرنیستی ملاک خود قرار داده است، اما توانسته نوعی از محلی گرایی را نیز با این
بن مایه ایده ئولوژیک ترکیب کند و با توجه به امتدادش تا اواسط دهه 90، به دست
اورد دیگری نیز نائل اید و ان توسعه زبان مدرنیسم متاخر است؛ آنچه کمی بعد در لایه
ای از تفاسیر تاریخی به پست مدرنیسم تعبیر می شود.
مجموعه گرداوری شده بر اتووود تحت عنوان معماری و هنر روسیه در قرن بیستم و تا پیش
از سقوط کمونیسم سعی دارد ریشه های شکل گیری هنر و معماری ابتدای قرن بیستم در روسیه
را در قالبی مختصر معرفی کند و به موازاتِ معرفی کردن معماران و ایده پردازان
آوانگارد ان مقطع زمانی با معرفی پروژه های ساخته شده و ساخته نشده ان ها، تصویری
نسبتا شفاف از هم گرایی ایده ئولوژی و آرمانگرایی و تحولات سیاسی و مناسبات
فرهنگیِ مکان و تلاش های نافرجام برای اعمال تغییرات فرهنگی و اجتماعْ سازی از
طریق طراحی تبیین نماید. فرایندی که نه فقط در سطح اجتماعی و فرهنگی به نتایجی که ادعا کرده بود نرسید بلکه
که در سطح طراحی نیز به نتایج الزاما قابل قبولی دست نیافت، اما، علی رغم نادیده
گرفته شدن تعمدی اش توسط تاریخ نگاران معماری غرب تا دهه 50، کشف مجدد و خوانش
انتقادی اش پس از دهه 60 توانست موتور محرک نظریه و گفتمان معماری باشد.
شایان ذکر است این مجموعه شامل دو بخش است: جمع اوری و ترجمه متون در بخش جمع اوری
محتوا، بخش هایی از کتاب شهرسازی معاصر نوشته واتسلاف اوستروفسکی با ترجمه لادن اعتضادی و گزیده
هایی از کتاب تاریخ شکل شهر نوشته جیمز موریس و با برگردانی از راضیه رضازاده و
همچنین گزیده هایی از کتاب هنر مندرنیسم نوشته ساندرا بوکولا و هنر مدرن نوشته نوربرت لینتُن در
مجموعه گرد امده است و در بخش ترجمه پس از معرفی معماران و هنرمندان اوانگارد
روسیه در بحبوحه انقلاب تعدادی از پروژه های اجرا شده و اجرا نشده ایشان معرفی شده
است. چیدمان این متون کنار یکدیگر در زبان فارسی و انباشت ان ها بر فضای مجازی مجموعه
ای نسبتا کامل برای علاقه مندان فراهم خواهد اورد که تا پیش از این در این قالب
سازمان دهی نشده بود.
همین جا لازم می دانم از خانم ها ندا باقری و یاسمن فرودی تشکر کنم که با تحریصی
صادقانه بار جمع اوری، سامان دهی، ترجمه و ویرایش و بارگذاری این مطالب را با صبر
و صمیمت و دقت به دوش گرفتند.