بروس رابینز؛ پروفسور زبان انگلیسی در دانشگاه کلمبیا در
مجله نیشن، متنی در مورد دو بیوگرافی تازه منتشر شده با موضوعیت میشل فوکو به رشته
تحریر دراورده است، متن بر مدار کنشگرایی سیاسی میشل فوکو شکل گرفته. هر دو کتاب
فوکو: تولد قدرت و اخرین دهه فوکو را استورات الدن به رشته تحریر دراورده است.
همانگونه رابینز یاداور می شود درسگفتارهای میشل فوکو در کولژ دوفرانس نسبت به
دیگر متون تئوریک از پیش تدوین شده اش نشان از توجه بیشتر و عمیق تر به سیاست های
طبقاتی [و فهم مناسبات قدرت درون این سیاست ها] دارد. این جنبه از میشل فوکو از
جانب بسیاری از مهمترین طرفدارانش نادیده گرفته شده است. اهمیت این متن در این
نکته است. انچه از پی می آید بخش هایی از این مقاله است: به نظر می رسد نظریه بازبینی قدرت که فوکو از ان صحبت می کند برامدی از اعتراض های
می 1968 است. میشل فوکو تجربه مستقیم و عمیق این تحولات را از دست داد، چرا که در
ان زمان در تونس مشغول تدریس بود، اما این آشوب ها تاثیر بی نهایت عمیقی بر میشل
فوکو جای گذاشتند و سبب شدند بخش عظیمی از انرژی خود در دهه 1970 را بر کنشگرایی activism متمرکز سازد، تمرکز بر کنشگرایی، فوکو را به سمت تئوریزه کردن طبیعت قدرت
مدرن پیش راند. اثار اولیه میشل فوکو را بعضا می توان تحت شمول آرکیالوژی صورت
بندی نمود، مفهومی که نزد فوکو بر این تحلیل موکد است که هر انچه به شناخت می اید
و بر زبان رانده می شود به واسطه ساختارهای گفتمانی ناپیدا مقید و محدود می شوند.
بت های میشل فوکو در این دوره، ادبیات، هنر و جنون اند، مفاهیم و پدیده هایی که
اعتبارشان را از به نمایش دراوردن خودسرانگیِ [روندهای شکل گیری] دانش موجود و یا
دستکم ایستادن بیرون از دایره دسته بندی های نظم دهنده ی دانش کسب می کنند. تلاش های متقدم فوکو قطعا ویرانگر بودند ـ مگر می شود به بنیان های دانش هجوم برد
و ویرانگر نبود ـ اما این روند به صورت واضح و اشکار ـ و بر اساس این تعریف که
سیاست مواجهه با یا علیه هر چیزی است ـ سیاسی نیست.
الدن این روایت را نادیده
نمی گیرد، اما او
معتقد است، نوشته های فوکو خیلی پیش از انکه عموم تصور می کنند سیاسی شده است و تا
انتها نیز سیاسی می ماند. هدف عمده کتاب اول؛ فوکو: تولد قدرت برقرار کردن
ارتباط میان مفهوم در حال بسط قدرت نزد میشل فوکو و کنشگرایی او در اوایل دهه 70
است، مخصوصا در حوزه های مرتبط با روانپزشکی و زندان. روی جلد این کتاب، میشل فوکو
را نشان می دهد که در جریان اعتراضات 1968 بلندگویی به دست گرفته و در میان
معترضان مشغول به سخنرانی است (بلندگو بغل گوش ژان پل سارتر است، که پا به سن
گذاشته و شنوایی اش به شدت ضعیف شده.) این سیاق از کنشگرایی در مرحله ای از زندگی
حرفه ای میشل فوکو اتفاق می افتد که او همچنان متاثر از نگره آرکیولوژیکال است،
برخلاف در کتاب دوم؛ اخرین دهه فوکو، انگونه که الدن نشان می دهد،
فوکو برای کنشگرایی نیازی به تاکید بر مفهوم قدرت نمی بیند.