امروزه مسئله حضور فیزیکی انسان در فضای معماری، موردتوجه
معماران و شهرسازان و هنرمندان قرار گرفته است. از سال 2009 میلادی و با انتخاب
پیتر زومتور، معمار سوئیسی بهعنوان برنده جایزه پریتزکر، نام او در محاورات معمارانه و
در محیطهای آکادمیک
بر سر زبانها افتاده است
و آثار هرچند اندک او، در راستای نفوذ اندیشههای پدیدارشناسی موردتوجه معماران و منتقدین
قرارگرفته است. عصاره اصلی گفتمان زومتور بر یک کلمه استوار است: اتمسفر
پیش از پیتر زومتور، اتمسفر توسط اشخاص دیگری همچون گرنوت بومه و پیتر اسلوتردیک
(فیلسوفان آلمانی)، مارک ویگلی (نظریهپرداز معماری) و یوهانی پالاسما (معمار و نظریهپرداز معماری) و .... مطرح شده بود که
آثار پیتر زومتور را میتوان محصول نهایی این گفتمان میباشد. بهعنوانمثال هانریش ولفلین در اوایل قرن بیستم عقیده داشت که شکل
فضایی معماری صرفاً به آنچه انسان میبیند، محدود نمیشود؛ بلکه آن چیزی است که توسط بدن تجربه میشود و همچنان که مرلوپونتی
اساس و مفاهیم پدیدارشناسی خود را بر تبیین تجسم تنانه (مبتنی بر تن) بنا نهاد و
ادراکات حسی را سر آغازی برای دریافت لایه اصلی تجربه انسان از شناخت عالم قرار
داد. اتمسفر به قدمت تاریخ بوده و با انسانها، مکانها و فضاها درهمتنیده شده است. آنچه موجب اهمیت جایگاه اتمسفر شده است،
حاصل ایجاد نامکانها در عرصه
معماری و شهرسازی معاصر میباشد. در معماری معاصر، مکانها دچار تغییرات عمیقی گردیدهاند و کیفیاتی که بهصورت سنتی، قرارگاههای انسانی را از هم
متمایز میساخت، ویران و
مخدوش شدهاند و بهندرت جذابیت، شگفتی و
اکتشاف فضایی را که موجب جذابیت تجربه حضور در شهرهای قدیمی بوده، مطرح میسازند. معماری معاصر گونهای از حسزدایی ارتباط انسان با
محیط را بهپیش میراند و تأکید پیش از
اندازه بر ابعاد ذهنی و مفهومی منجر به نابودی ماهیت فیزیکی، حسی و تجسمی معماری
شده است. یوهانی پالاسما یکی از مهمترین نظریهپردازان در زمینهٔ پدیدارشناسی معماری با طرح این معماری
معاصر را به چالش میکشاند: چرا تنها تعداد اندکی از ساختمانهای مدرن منجر به برانگیختهشدن احساسات میشوند درصورتیکه تقریباً هر بنای قدیمی
و حتی محقر در مزرعهای دورافتاده، باعث ایجاد یک حس آشنا و لذتبخش میشود؟
حضور انسان در مکان، منجر به ایجاد
اتمسفرهای مختلف میشود. ما همواره در اتمسفر هستیم و ناخودآگاه و یا
خودآگاه تحت تأثیر آن قرار میگیریم. یک خیابان شلوغ،
ازدحام جمعیت، زیارت یک بنای مذهبی، سکوت دریا، صدای تیکتیک ساعت در اتاق، صدای نمنم باران و بوی غذا در
بازاری سنتی و .... همگی دال بر ایجاد اتمسفر و حس و حال خاص در لحظه میشوند. آنچه در مقوله اتمسفر نقش بسیار مهمی دارد،
شناخت حسی و حضور همزمان حواس انسانی میباشد. درواقع، اتمسفر یک دریافت بیواسطه از ادراک فیزیکی است که از طریق احساسی و درک
عاطفی شکل میگیرد. لذا درک اتمسفر موجود در یک مکان و شهر با
مشارکت حواس انسانی اتفاق میافتد؛ چراکه معماری و فضا
برای تجربه و استفاده انسانی طراحیشده است، موضوعی که یوهانی
پالاسما تأکید فراوانی بر آن دارد. او در کتاب چشمان پوست، بحران عدم ارتباط مردم
با شهر را مورد توجه قرار داده است و معتقد است که شهرهای معاصر بهکلی پژواک خود را از دست دادهاند و فضای باز و پهناور شهری صدا را بازنمیگردانند و درواقع در شهرهای معاصر، گوشهای ما کر شده است. این در حالی است که داریوش شایگان
در توصیف شهرهای سنتی ایران، تأثیرگذاری شهر بر حالات روحی انسان نظرباز را مورد
اشاره قرار میدهد: (سایهسار
خنک فضایی در خود فرورفته، صمیمیت لطیف منزلگاهی که در آن پیالهای چای مینوشیم......
رقص خیالانگیز رشتههای
نور که از ورای پنجرههای مشبک به درون میریزد و حضور افسونکننده گنبدی فیروزهای که به ناگاه از پس و پشت دیوارهای
کاهگلی سر برمیکشد) شایگان حضور همزمان همه حواس انسانی در ایجاد یک اتمسفر مطلوب در شهرهای سنتی را مطرح کرده
است. در کتاب محاط در محیط (شاهچراغی، بندر آباد) این
موضوع بهگونهای دیگر بیانشده است: تصور کنید در ظهر یک روز در بافت فرسوده و
قدیمی محلات جنوبی تهران در حال عبور هستید. آنچه ممکن است در ذهن شما تصویر شود،
کالبد نامناسب، جمعیت زیاد، فاضلاب روان در کوچهها و ... است؛ اما ناگهان بوی نان و صدای اذان ظهر، تمام احساس ما را از محیط
تغییر میدهد؛ شهر، بو و صدا، به هم مرتبط هستند. استیون هال
معمار آمریکایی در کتاب پرسشهای ادراک در وصف اتمسفر
معبد ریوانجی در ژاپن اینطور بیان میکند: بستر چوبی کف معبد، آنقدر قدیمی بود که گذر زمان
کاملاً در آن مشهود بود و برآمدگی چینخوردهی روی آن قابللمس
بود. اگرچه پردههای نیمه شفاف کاغذیمانند نصبشده درون معبد، بسته بودند اما درخشش اشعهی نوری که از درون آنها وارد میشد، نقوش سیاهوسفید
جوهری روی دیوارهای فضاهای درونی را روشن میکرد. در فضای درونی، بوی فوقالعادهای از نمدهای ژاپنی که بهتازگی بافتهشده بودند، به مشام میرسید.
سهراب سپهری در شعرهای خود مضامینی را
خلق کرده است که میتوان مفهوم درک اتمسفر را در آنها مشاهده کرد. آنچه در اشعار این شاعر از درونمایههای اصلی بهحساب
میآید، یکیشدن و آمیختگی سوژه درککننده و ابژه درک شده است. مرتضی بابک معین در مقالهای این موضوع را موردتوجه قرار داده است و به تماس
حسی و دیداری او با جهان بیرونی اشاره دارد و معتقد است که از دیدگاه سهراب سپهری
ادراک جهان بر پایه مفاهیم علمی نیست، بلکه این ادراک فقط و فقط بر اساس ارتباط
مستقیم و بیواسطه با جهان اشیا حاصل میشود.
اتمسفر، فلسفه شعری معماری و پنجرهای بهسوی منابع احساس شخصی پیتر زومتور است که آنچه را که در
ذهنش درباره خلق اتمسفر دارد، توصیف میکند. این فلسفه شعری معماری، از آمیزش و حضور مصالح گرفته تا
پرداختن به تناسبات و اثر نور همراه با به کار بردن حس زیباییشناسی، تأثیر فراوانی بر
مخاطب بناهای او میگذارد. زومتور
آثار خود را سکوت زیبایی توأم با آرامش و دوام و حس حضور و کمالگرایی، توأم با شور و
حرارتی که منجر به لذت جسمانی میشود که لیزا هشونگ از آن به شعف حرارتی نام میبرد. تأکید زومتور بر جنبههای احساسی تجربه معمارانه
است که در آن خواص فیزیکی مصالح میتواند تجارب و افقهای ساختهشده مکان را از طریق حافظه احضار كرده و به او کمک کند تا
مکانهای آینده را
بر اساس احساساتی که به خاطره میپیوندد، درک کند. از نگاه زومتور، معماری، زندگیِ در لحظه
را به نمایش میگذارد. همانطور که راینر ماریا ریلکه
شاعر آلمانی معتقد است که این احساس خودمانی بودن، تمام وجود ما را به خود جلب میکند و روح ما در آن به
آرامش میرسد؛ و این
گفتمان اتمسفر بهنوعی تداعیکننده اتوپیای زمان حال میباشد.
توجه به
جایگاه و اهمیت مصالح، منجر به خلق اتمسفرهای مطلوب در آثار او میگردد: "حسی که سعی میکنم آرامآرام در مصالح تزریق کنم،
فراتر از تمام قوانین و قواعد ترکیببندی است و به کیفیتهای شنیداری و بویایی و لامسه مستتر در مصالح گره میخورد. احساس، زمانی پدیدار
میشود که من
موفق شوم معانی و مفاهیم خاصی را از مواد و مصالح مشخص در بناهایم به منصه ظهور
برسانم، معنایی که در هر ساختمان، تنها به این صورت به ادراک آید." در بیانیه
جایزه پریتزکر در سال 2009 در وصف آثار زومتور به این نکته اشارهشده است که مخاطبان پروژههای او، صرفاً یک ساختمان
را مشاهده نمیکنند، بلکه
صدا و رایحه و عبور نور از لفافه و شبکههای دره تنیده آجری را نیز احساس خواهند کرد. زومتور آثارش
را اینگونه توصیف میکند: "سکوت زیبایی که من
در آثارم به کار میبرم، توأم با
آرامش و دوام و حس حضور و کمالگرا، توأم با شور حرارتی میباشد که همه این عوامل در مجموع یک لذت جسمانی
را فراهم مینمایند."
سنجش ذهن و
جسم، ابزارهایی هستند که در طراحی زومتور مورد استفاده قرار میگیرند و به او کمک میکنند تا مکانهای آینده بر اساس
احساساتی که به خاطره میپیوندد، درک کنند. او معتقد به یک احساس عاطفی و یک شعف در مخاطب میباشد. او همچنان غرق در
هایدگر، معنا، مکان، حضور و حواس انسانی میباشد و حتی بعد از کسب جایزه پریتزکر، همچنان در سکوت و
آرامش بر همان سیاق گذشته، زندگی و فعالیت میکند.
الافور الیاسون هنرمند دانمارکی ایسلندی است که برای هنر
چیدمان و خلق مجسمههای بزرگ خود
بسیار شناختهشده است. او
در چیدمانها و مجسمههای هنری خود با بهکارگیری عناصری چون نور،
آب و دمای هوا و با خلق اتمسفر حسی، بینندگانش را نسبت به پروژههای خودآگاهتر میسازد. اولافور در سال ۲۰۰۵
میلادی در پنجاهمین دوسالانه ونیز با پروژه The Weather Project به
نمایندگی از کشور دانمارک شرکت کرده است. چیدمان سالن را با فضایی مهآلود و دیسک بزرگ گردی که
شبیه خورشید بود و با استفاده از صدها لامپ تكرنگ كه نور زرد را از خود مشعشع مینمود، طراحی کرده بودند. بر روی سقف
سالن، آیینه بزرگی نصبشده بود و بازدیدکنندگان با ورود به سالن نمایش با این چیدمان مشارکت کرده و
با دراز کشیدن بر روی کف سالن و با حرکت دادن دستوپاهایشان، خود را در آیینه، مانند سایههای کوچک سیاهرنگ متحرکی میدیدند که در نور نارنجیرنگ احاطهشدهاند. این چیدمان هنری شش ماه برپا بود و بر
اساس آمار ارائهشده گالری
تیت، بازدیدکنندگانی بالغ بر دو میلیون نفر را جذب نموده بود که بسیاری از آنها بینندگانی بودند که
بارها و بارها به دیدن اثر میآمدند.
مبحث اتمسفر در معماری و هنرهای چیدمانی و لزوم توجه به
ادراک چندحسی، بهعنوان یک
راهکار مناسب در همزیستی عاطفی
انسان در تعامل با مکان، مقولهای قابلتوجه در هنر معاصر به شمار میآید و میتوان آن را یک گفتمان زیباشناسانه جدید که
مبتنی بر شناخت حسی است، دانست. اتمسفر بهعنوان یک پدیده فضایی آشکار، پیشرفتهای بزرگی در معماری قرون گذشته داشته است و بهعنوان یک پاسخ کیفی به
محیط به نظر میرسد که در
موقعیتهای اضطراری
کنونی حاصل از ایجاد نامکانها،
موجبات اینهمانی با مکان
را فراهم خواهد آورد.
پس از ترجمه کتابهای پیتر زومتور به زبان فارسی، شاهد موج علاقهمندی قابلتوجهی در میان معماران و
مخاطبان نسبت به این گفتمان جدید در معماری ایران بودیم. بهگونهای که شدت علاقهمندی نسبت به این موضوع، موجبات نگرانی عدهای گردید که گسترش این
گفتمان را با سیاستهای مدنظر خود
در تعارض میدیدند؛ اما
سبک نوشتاری زومتور، کاملاً متفاوت از سایر کتابهای معماریِ ترجمهشده به زبان فارسی بود و گستره وسیعی از
دانشجویان و علاقهمندان معماری
در سرتاسر ایران را فراگرفت که به دلیل گسترش دانشکدههای معماری، امکانات لازم برای فراهم آمدن بستر
مورد نیاز جهت آموزش مناسب در معماری را نداشتند. از همین روی تصمیم گرفتیم در
مجموعه كتابهای
اتمسفرولوژی، این گفتمان را بهصورت دقیقتر و با جزئیات بیشتری در اختیار علاقهمندان قرار داده و زوایای
مختلفی از این موضوع را بشکافیم. جلد اول این کتاب كه در حال حاضر پیش روی شماست،
شامل چهار بخش میباشد و دارای
مطالبی از افرادی همچون گرنوت بومه، یوهانی پالاسما و کریستین بورچ است که در
اشاعه گفتمان اتمسفر، بسیار تاثیرگذار بودهاند. در مقدمه
کریستین بورچ، توضیحات مفصلتری در خصوص جلد اول قابل مشاهده است. امیدواریم این تلاش،
موجبات رضایت همراهان گرامی را فراهم آورد.