چاینا میه ویل نویسندهء کتاب شهر و شهر، در مقاله ای بحث برانگیز با
نام محدودیت های یوتوپیا از
بدبینی واقعگرایانه ای دفاع کرده که به گمان او برای تغییر جهان الزامی است:
دیستوپیا ها؛ گزارش های رسمی و موثق را تحت تاثیر قرار داده اند.
اجلاس بین الدول تغییرات آب و هوایی (IPCC)، خواستار تغییر در میزان انتشار گازهای گلخانه ای برای
جلوگیری از فاجعه ای بسیار بزرگ است. کی
پی ام جی نیز با توجه به آلودگی های سُربی شرکت ها، به این نتیجه رسیده است. ناسا در گزارشی هشدار داد که اجتناب از فروپاشی نظام مدنی در شرایط
کنونی دشوار به نظر می رسد.
ممکن است ما با طرح ها مشکل داشته باشیم اما نگرش سیاه و سفید برای
افرادی که در آن زمینه بحث می کنند، وجود ندارد.
صداهای گوشخراش و بوی گند شهر های مسموم شده، پناهگاه های زیرزمینی حزن
انگیز، مناظر خاکستری... . بدبختانه، وجدان به به خواب رفته مطلوب است. دیستوپیا ها،
بطور جدی منجر به عقاید رایج یوتوپیایی می
شوند. ما مشتاقیم و هشدار می دهیم، بهترین
و بدترین رؤیاهای ما باهمدیگر مقابل
بیداری ما ایستاده اند.
افتضاحی بزرگ، زمین خشک شده، سیل، یخبندان، خشکسالی، زمین مرده است. درستش
کن؟ در اینجا زندگی طولانی در بهشت های جدیدِ رویاهای پیش
از خوابِ لوگین و پیرسی و دیگران بی شماری وجود دارد، به عقب برگردیم، دیدگاه هایی از آنچه، نزدیک
به دو هزار سال پیش لاکتانتیوس، در موسسات الهی، "جهان نو
شده" نامید.
زمین ثروت خود را می گشاید و میوه های فراوانی را از خود به ارمغان می
آورد. باید از کوه های راکی عسل بچکد؛ نهرهای شراب باید جریان یابند، و رودخانه ها
باید با شیر پر شوند؛ در کوتاه مدت، جهان می باید خود را شاد کند، و تمام طبیعت
لذت ببرد، نجات و آزادی از سلطه شر و بی تقوایی، و گناه و خطا.
و این تنها جهان نیست که مورد پرسش قرار می گیرد: برای لاکتانتیوس،
بشریت اهمیت دارد همانطور که برای بهترین
یوتوپیا ها مورد بحث است.
جهان به وجد خواهد آمد؛ زیرا در نهایت قادر خواهیم بود آنجا ساکن و از شر و بدبختی و گناه و خطایی که ایجاد
کرده ایم، رها شویم. رابطه میان بشریت و آنچه که ما اکنون محیط زیست می نامیم، شفا
خواهد یافت.
لیکن؛ یک نسل، توانگرانه و به سختی محیط زیست گرایی های بی شمارِ شکست
خورده را متوقف کرد؛ نه تنها تغییر جهان،
بلکه تغییر دستور کار در مورد تغییر جهان مد نظر است.
ما کسانی هستیم که چیز دیگری می خواهیم، زمین بهتری که به وضوح به حفظ آلترناتیوهای فعال و سرزنده
افتخار کند در دوره ای که افکارِ تغییر را مجازات می کنند.
ما نیاز به یوتوپیا داریم. این تقریبا موضوعی مرتبط با عمل گرایی است. اگر جایگزینی
برای این جهان غیر قابل تصور بود، چگونه می توانیم آن را تغییر دهیم؟
لیکن یوتوپیا محدودیت هایی دارد: یوتوپیا می تواند سمی باشد.
در واقع، ناامیدی به چه قیمتی؟ لیکن امیدواری به چه قیمیت؟
...
در سال 1985، شهرداری اعلام کرد که یک
دستگاه زباله سوز در مرکز لس آنجلس جنوبی قرار می دهد، یک سال
پس از مدیریت زباله در کالیفرنیا، نیم میلیون دلارِ مالیات دهندگان به شرکت مشاوره
همکاران سِرِل برای مشاوره در زمینه مکانیابی چنین امکانات سمیِ بحث
برانگیز، پرداخت شد. گزارش سِرِل چگونگی
انجام این کار را توضیح می دهد، ایجاد یک چک لیست که پروفایل ویژگی های "کمینه
مقاوم" را مشخص می کند. هدف مندی
بر مبنای آموزش کمتر، توصیه می شود.
می گویند "محله های شامل اقشار اجتماعی اقتصادی متوسط و
بالاتر" نباید کمینه در شعاع یک مایل و پنج مایلی از سایت پیشنهادی قرار
بگیرند."
فقرا را هدف بگیر.
این استراتژی تعجب آور نیست: که
اعتراف می کنند مرز ها را گسترش داده اند؛ می دانید، یکی می خواهد زمزمه کند، ما
شما را می شنویم؟
درواقع
جامعه محلی با موفقیت مقاومت کرد. اما گاهی اوقات می توان ده ها گروه سبز بزرگ
را نام برد -باشگاه سیرا، دوستان زمین، شورای دفاع منابع ملی، انجمن
غیرانتفاعی حفاظت از زمین و سایر- که
درخواست برای پیوستن به این کمپین را نپذیرفتند.
آنها اعتقاد داشتند ،این امر، مسئله ای محیط زیستی نیست، بلکه مسئله
ای مربوط سلامت جامعه محسوب می شود.
اشتباهات
"سبز بزرگ" با اکتشافاتی مانند امر روستایی بر ضد امر شهری، طبیعت بر ضد
امر اجتماعی آغاز شد، در مواجهه با قدرت سرکوبگر و یا بدتراز آن، در مواجهه با بی
عدالتی زیست محیطی، یا نژاد پرستی، به راحتی می توانید تبدیل به یک مشارکت کننده
شوید. چنین یوتوپیاگراییِ فوبیا گونه
شهریِ ساده انگارانه می تواند محافظه کار ترین نوستالژیک ها را با همدیگر متحد
گرداند و به دنبال آرامش در یک پارک ملی با بی نظم ترین پُست هیپی که استارت آپ زیست محطیی را راه اندازی می نماید؛
باشد.
برای لاکتانتیوس، این خداوند است که می تواند طبیعت منکسر را شفا بخشد. این عصر سکولارتر است- به نوعی.
اما هرشخصی این منجی گرایی را کنار نمی گذارد: برخی آنرا در امری
جدید و اخیراً کلیتی پوچ ترکیب می کنند.
در سال 1968، برند استوارت،
اولین کاتالوگ کل زمین را با
یک تصویر از سیاره آبی، زمین به مثابه فضاپیمای زمین، یک غلافِ بقاء که در
آن دو طرف همدیگر را دوست خواهند داشت؛ گشود.
در کنار آن، متنی خوانده می شد: "ما به مثابه خدایان هستیم و
ممکن است در آن نیز خوب عمل کنیم."
در
اینجا، تصویر، یک مجموعه زیبای گایانی را نشان می دهد.
موضوعی اکولوژیکی: "ما". کدام آشکارا بی جواب
مانده است، شوخی ای تشویش برانگیز، پرسش
تُنتو در برابر رِنجر تنها: "ما چه کسی هستیم؟ "ما"
در
مواجهه با مقیاس آنچه که می آید، یک ویژگی رایج و مصیبت بار وجود دارد، خوش معاشرتی
سبزِ خود̊ بازدارنده. استدلال می کند که "هر چیزی" "بهتر از هیچ چیز است".
از این رو راه حل ها برای تسخیر و فریب
کسب و کار، و دادخواهی برای عقلانیت اقتصادی منفعل محیط زیستی است. به نظر جاناتان
پوریت، متخصص زیست محیطی برجسته بریتانیا، تنها
بازی در شهر، سرمایه داری است.
و کسب و
کارها با توجه به اولویت هایشان سازگار می شوند. شرکت های نفتی هر چند که انکار
کنندگان دست آموز خود را پوست می کَنند، دارای بخش های تغییر اقلیمی هستند -کمتر
برای مقابله با این تغییرات و بیشتر برای برنامه ریزی جهت کسب سود. شرکت ها بسوی سرزمین های اخیراً پولی
شده توسعه می یابند. بنابراین پیشرفت سریع سوخت های زیستی
کوتاه مدت و
راه حل پیشنهادی برای مشکلات این سیاره باعث بروز جنگل زدایی سریع و شورش های
غذایی پیش از صنعت و بازار می شود. دست نامرئی قرار است که شلوغ کاری خود را تمیز کند، با طرح های
انتشار تجاری و اعتبارهای جبرانی. فرصت ها و انگیزه ها برای معاملات مشکوک و
برآوردهای پایه ای تورم افزایش یافته است، به طوری که بی وقفه، طرح انتشار صورت می
پذیرد. اوراق قرضه کربن اتحادیه اروپا بی مصرف
باقی مانده اند. ابزارهای مالی جدید گسترش می یابند: مشتقات آب و هوایی که هرج و
مرج اقلیمی را ایجاد کرده اند خود را سودآور می دانند. آنچه "اوراق قرضه
فاجعه" نامیده می شود، مناسبات را در مقادیر وسیعی تغییر می دهند چراکه تنها یکی از
خسارات جزئی
سرمایه داری، شرمساری است.
شهروندان
نسبت به پسماند های خودشان احساس پریشانی دارند، چیزیکه باید، به طور کامل، به حداقل برسانیم. اما در
انگلستان فقط ده درصد از زباله ها، خانگی هستند. به یاد آورید که تصور کلی از معضل زباله، اختراع صنعت بسته بندی
آمریکا به سال 1953 در پاسخ به ممنوعیت
محلی بطری های یکبار مصرف بود. شبکه اتمیزه شده و معصیت خصوصی شده که تحت آن به کار تشویق می شویم، یک عمل کاملا
خود خواسته و آگاهانه در جهت مسیر اشتباه
است.
در مقیاس
بزرگتر، صلح آمیز ترین سازمان های سبز ارتباطات مربوط به فروداشت زیست محیطی، سرمایه داری و امپریالیسم
را که در آن گرفتار شده اند، نا واضح می سازند. در سال 2013، آژانس حفاظت محیط زیست ایالات متحده، جایزه رهبری ملی
اقلیمی خود را برای "مقابله با چالش تغییرات اقلیمی همراه با راه حل های
عملی، رایج و ارزان قیمت" به ریتیون ارائه کرد.
واضح
نیست که آیا هواپیماهای بدون سرنشین ریتیون با نماد جایزه رهبری ملی اقلیمی تزینن خواهند شد، بنابراین تعهدشان به
پایداری می تواند مانند بال ماهی طلایی
غول پیکری باشد تا در روستاهای افغانستان باران مرگ بباراند.
تحت
فرایندهای خدمت به سود، به نظر می رسد حتی
کاشتن درختان جهت مقابله با اثرات مخرب انتشار گازهای گلخانهای می تواند نوعی از خشونت
باشد. بدتر از یک شکست؛ طرحهای
جبرانی جنگل در زمینه کاهش انتشار گازهای گلخانهای تحت حمایت سازمان ملل متحد - که
با نام REDD شناخته
میشوند- کشاورزی تک کِشتی را توجیه پذیر و زمین را تصاحب می کنند، به نام سیاره،
همه شرکتها می توانند به آلایندگی ادامه دهند.
در اوگاندا، 22،000 کشاورز برای برنامه های سازمان جنگل های تازه تأسیس
سازمان ملل متحد اخراج می شوند. در کنیا،
مردم اُگییِک
با اخراج خشونت آمیز از جنگل
مائو
تهدید می شوند، در پروژه ای که از سوی سازمان ملل متحد مورد تمجید
قرار گرفته است. و در صورتی که نیاز به استعاره ای گل درشت
باشد، می توان به پروژه اقدامات اقلیمی گاراکویکابا در برزیل اشاره داشت که
نقدینگی آن توسط شِورون، جنرال موتورز و نیروی برق آمریکا تامین شده است، مردم گارانی را از جنگل های خود دورمی
کند، و برای انجام این کار ، نگهبانان مسلحی با نام "فورا ورد"-"نیروی سبز" دارد. این محیط زیست گرایی به مثابه سلب مالکیت است، آنچه که شبکه زیست محیطی بومی، کلونیسم
کربن می نامد.
و سهام
صنایع سنگین بالا می رود. بر طبق گزارش اخیر IPCC ، بازارهای مالی بی حرکت
شدند: ارزش این بازارها همچنان به ذخایر نفت، زغال سنگ و گاز وابسته است که اهداف بین المللی را نادیده می انگارند که طبق آن بیشتر این ذخایر تنها در زمین هستند،
و باید باقی بمانند. این حباب
کربن حاکی از آن است که انتخاب، فاجعه اقلیمی و یا مالی است. یا، البته، هر دو.
یکی از چیزهایی که اکثریت محیط زیست گرایان قادر به مبارزه با آن
نیستند. همانطور که جیسون مور می گوید، وال استریت
راهی برای سازماندهی طبیعت است.
اصطلاح "آنتروپوسین"(عصر انسانی زمین)، که به تاثیر
انسان بر اقلیم توجه دارد و با یک دست بر پیش ران های انسانی که تغییرات اکولوژیکی را با خود به همراه دارند
تکیه می کند با مفهوم ضمنی"ما" گمراه می گردد. هرچه باشد، چه در جنگل
زدایی از آنچه در حال حاضر در بریتانیا اعمال می شود ، از بین بردن مگافونا در
آمریکای شمالی، و چه در هر یک از نمونه های بی شمار دیگر، هوموساپینس(انسان
خردمند) است که آنتروپوس(انسان)، همیشه به
سوی آن باز گشته است، اکولوژی ای که از آن تشکیل شده است، تغییر جهان؛ چیزی نبود که
ساخت تأثیرات سابقا نسبتا محلی ِ سیاره ای و زمانی را تغییر داد ، بلکه تایید اصطلاح جدید جغرافیایی کرونولوژِی است، تولدِ(در
بسیار ی از گزارشات، بواسطه برخی معجزه ها اینگونه به نظر می رسد) صنعت سنگین،
اما تغییر در اقتصاد سیاسی که توسط آن و ما سازماندهی گردید، منجر به چرخه تسریع سود و انباشت شده است.
به همین دلیل است که مور، در میان دیگران، اصرار دارد که این دوره از
فاجعه بالقوه "آنتروپوسین"،نیست بلکه " کاپیتالوسن"(عصر
سرمایه ای زمین) می باشد.
یوتوپیا ها ضروری بشمار می آیند اما به تنهایی کافی نیستند: می توانند
در بعضی از بازگویی ها، بخشی از ایدئولوژی سیستم باشند، کلیت بدساختی که ما را
سازماندهی می کنند، آسمان را گرم می کنند و میلیون ها نفر را به زاد و ولد محکوم
می سازند.
یوتوپیاهای
باهمی، دروغ است. عدالت زیست محیطی به معنای اذعان به این
نکته می باشد که کل زمین را در بر نمی گیرد، "ما" نه، بدون "آنها". که البته همه "ما"
هم شامل در این باهمی نیستیم.
به معنی
مبارزه با این واقعیت که جریمهء نشت سمی در مناطق غالبا سفید، پنج برابر آنچه در
اقلیت هستند، می باشد.
این بدان معنی است که نه فقط شرایط زندگی برای افرادی که با غربالگری
از طريق فضولات حوضچه های سمي زنده ماندند فراهم می شود، بلکه در
برابر امپریالسم زباله که آنها را در آنجا قرار داده است، در برابر
نئولیبرالیسم زباله که در حال رقابت با هم در کشورهای فقیر برای تبدیل شدن به مخزنی از کثافت هستند، مقابله می نمایند.
و به این
معنی ایستادگی مستقیم در برابر قدرت نظامی و خشونت است.
فعالان حقوق زمین و محیط زیستی ای در سال 2012 کشته شدند سه برابربیش
از یک دهه قبل بوده اند. عدالت
زیست محیطی در کارکرد نه تنها اگونیلندِ
نیجریه را به یک لجن کژانگارانه، یک چشم انداز
آخرالزمانی پتروشیمیایی تبدیل کرده است، بلکه برای سالها در خدمت تجهیز دولت نیجریه در طی و پس از حکومت سانچی
آپاچا بوده است.
تجارت
اسلحه، دیکتاتوری و قتل؛ سیاست زیست محیطی است.
آنهایی
که مشت می زنند، نه به سکوت، بلکه به ضعف کسانی که در برابرآنها می جنگند تکیه می
کنند. گزارش سِرِل روشن است: "همه گروه بندی
های اجتماعی-اقتصادی تمایل به ابراز تنفر و خشم نسبت به معضلات دارند اما اقشار متوسط و بالاتر اجتماعی-اقتصادی دارای منابع
بهتر برای تححق بخشیدن اپوزیسیون خود هستند ".
به عبارت دیگر، فقرا باید هدف قرار بگیرند نه به این دلیل که آنها
مبارزه نخواهند کرد، بلکه به این دلیل که ضعیف هستند، آنها برنده نخواهند شد. مبارزه برای عدالت زیست محیطی، مبارزه برای اثبات این اشتباه است.
...
بنابراین
ما با ناقص بودن "ما" شروع می کنیم. از آنجا که نه تنها می توانیم این امر مهم را
ببینیم، بلکه می توانیم به یوتوپیاهای مان بازگردیم تا بهترین آنها را بهتر به
حساب آوریم.
این
رودخانه های شیر و شراب می توانند مازاد خود را متوقف سازند. هیچ چیز
احمقانه ای در مورد چنین اشتیاقی وجود ندارد: آنها
در برابر چشم هایی که رو به سوی آزادی انسان قرار دارند، سوسو می زنند، جهشی
برآمده از ضرورت. دور از اینکه صرفا عجیب و غریب است
، این ها جنبه های آنی و خطرناک یک یوتوپیای مبناء هستند که اقتصاد سیاسی را در بر
می گیرد، اشتیاقی از طرف افرادی که بدون قدرت، تلاش می کنند. در یوتوپیای دهقانی قرون
وسطی "کوکایگن"، باران پنیر می بارد.
شارل فوریه تصور کرد که دریاها تبدیل به لیموناد شده اند. کوه بزرگ آب نباتی
راکی. اینها رویاهای امرار معاش غیر قابل دسترس رویابین ها هستند، کاهش کار و
دنیایی که به بقیه بشریتِ وامانده اجازه
خواهد داد تا آسوده باشند.
ما می
توانیم با پیش پا افتاده ترین انتقادات یوتوپیایی کنار بیاییم.
این به عنوان یک بلو پرینت متقاعد کننده نیست.
این چیزی
است که یکنواخت، خسته کننده، بی روح و بی رنگ است و همیشه همینطور است. لکه ای که آرزوی رویایی برای چیزهای بهتر راهمواره
بدتر می سازد. این
اراجیف در خدمت ایستایی است. انتقادات باید واضح تر ابراز شوند،
به خاطر یوتوپیاهای خود ما و به روز رسانی مداخلات روزمره بدون آنکه خطرساز باشد- و این خود یکی از آن انتقادها است- دریچه هایی برای آزادی از فشار.
یوتوپیا،
برای یک چیز، هرگز از کسانی که به آزادی دست می زنند محافظت نمی کند.
مهاجران و سوءاستفاده کنندگان قرن ها ادعا داشته اند در برابر سستی
بومیانِ بی اثر، واجد حساسیت های خوب زیست محیطی بوده اند، در تحقق بخشیدن به
پتانسیل زمین که به صورت جعلی خالی تعیین شده است، ازساختن به اصطلاح بیابان هایی که
شکوفه نامیده می شوند.(شکوفه
بیابانی)
اکوتوپیا مدت ها قبل از برنامه REDD سازمان ملل،
سکونت و امپراتوری را توجیه کرده است. به عبارتی کشتار را توجیه
کرده است.
چشم
انداز جهان به مثابه یک باغ، تحت تهدید است.
با رشد سموم خراب شده است. باغبانی
به مثابه
جنگ. از بین بردن بی رحمانه علف های هرز که باعث
می شوند گیاهان بهتر از تغذیه، هوا، نور، خورشید استفاده کنند، مبدل به وظیفه گشته
است.
در اینجا
گیاهانِ بهتر، آریایی و علف های
هرز، یهودی هستند.
والتر داره، وزیر کشاورزی رایش سوم،
علم خاک، نوستالژی، کیچ پاگانی، امپریالیسم، جنبه عرفانی زراعت، تنفر نژادی را در
چارچوب دیدگاه تجدید حیات سبز و نظارت بر زمینِ مبتنی بر نسل کشی با هم جمع کرد. او
قدرتمند ترین نظریه پرداز "خون و خاک" بشمار می آمد؛ یک اکوتوپیای نازی
شامل زمین های زراعی ارگانیک و ذخایر بازسازی شده جنگل شمال اروپا که توسط سرباز-دهقان اصیل محافظت شده بود.
ممکن است
درخت تفکر والتر داره آنطور که اوامیدوار
بود رشد نکرده باشد اما ریشه های آن نمرده است. تمام انواع گروه های فاشیستی در
سراسر جهان هنوز وفاداری خود را به تجدید اکولوژیکی، دنیای سبز اعلام می دارند و
در برابر تغییرات اقلیمی، آلودگی، قتل عام بطور متظاهرانه ای ابراز نگرانی می کنند، اظهار می دارند که این
سموم در خدمت دیگری است، نوعی از استدلال
نژادی.
البته
مدافعان واپس گرا بخاطر آلاینده های بزرگ، به طور منظم فعالان زیست محیطی را به مثابه فاشیست محکوم می نمایند. این بدان معنا نیست کسانی که متعهد به چنین فعالیتی نیستند نباید
بی رحم باشند تا هر نوع همپوشانی واقعی را از بین ببرند: تناقض خیلی بزرگ.
جنبه های
یوتوپیای بدِ حذف کنندگان را می توان بسیار بیشتر از آنچه که در خود آگاه،
دور از حق بشمار می آید، یافت. رشته های
تفکر اکولوژیکی در یک یوتوپیای غیر مادی سانتیمانتال، مبهم گرفتار آمده است، آنچه
که چایا هلِرِ اکو فمینیست، اکو لا
لا می نامد. با توجه به اینکه مالتوسویسم خام است،
نوع دیگر مبارزه ، اکولوژی ژرف نگر نامیده می شود، بی تفاوتی نسبت به این
بینش می تواند به تدریج تبدیل به وحشیگری
شود، که بر طبق آن، مسئله، ازدیاد جمعیت است، خود بشریت. در مبارزات، عجیب و غریب
ترینِ آن جنبش داوطلبانه انقراض انسانی است که از نابودی نژاد حمایت می کند:
بدترین مورد، جنبش رادیکال زیست محیطی دیوید فورمن با نام "اول̊ زمین" است، که با قحطی
اتیوپی به 1984 مواجه شد:
"بدترین چیزی که ما در اتیوپی می توانیم انجام دهیم کمک کردن است -
بهترین چیز این خواهد بود که فقط طبیعت بتواند تعادل خود را دنبال کند، مردم آنجا،
فقط قحطی زده اند".
یک
یوتوپیای زیست محیطی ِ مرگ جمعی که همچنین می توانیم آن را آپوکالیپس (آخرالزمان) بنامیم.
قسمت دوم را از اینجا بخوانید.