آینه سیاه ـ ابزار باستانی دستِ هنرمندان، جادوگران و دانشمندان از مکزیک تا هند است ـ که سویه ی دیگر تاریخ تخنه techne را روشن می کند، سویه ای که هنر، علم و اعجاز در ان با هم می امیزد و به خلق تکنولوژی فسونگرِ اعجاب می انجامد. نقاشان اروپایی از آینه های سیاه برای تمرکز بر ترکیب بندی و پرسپکتیو و ادراک خودشان استفاده می کردند. زمانی که یک صفحه دیجیتال به "آینه سیاه" بدل می شود، آینه سیه بازتابی خواهد بود از برخورد فرم های برامده از تجربه مدرن و پیش مدرنی که تحت شمول فرهنگ معاصر به همزیستی رسیده اند. . . . در استانه قرن بیستم، هنرمندان مدرنی همچون ادوارد مانه و هنری ماتیس، دوباره به آینه سیاه بازگشتند، البته نه برای بازتاب دادن یک تصویر بلکه برای تامل بر خود حس، تامل بر پستی ها و بلندی های شوق و افسردگی یا همْ رسشِ خلاقیت مدرن. اگرچه آینه سیاه رنگ ها را تیره و تار می کند، اما به موازات پرسپکتیو را نیز تند و تیز می سازد، آینه سیاه نه فقط توهمات واقع گرایانه را قالب بندی می کند، بلکه خود ادراک را نیز به امری غریب بدل می سازد. آینه سیاه، نوع دیگری از تقلید و فرم ضد نارسیستی و نامتعارفِ درْخویشْ نگری self-reflection را پیش می نهد، فرمی که تحت شمول ان می توانیم در این فیلم نوآرِ تیره وتارِ درونی، تیزبینانه به جاسوسیِ اشباح و ارواح و اوهامات خود بنشینیم. ما انگونه که برخی می اندیشند، در پایان تاریخ، در زمانه رشد بی پایان و تاختن رو به جلوی تکنولوژی زندگی نمی کنیم. ما در لحظه برونْ مدرن زندگی می کنیم، لحظه برخورد مدرنیته ها؛ وضعیت های صنعتی با دیجیتال. ما به ریتم های شتاب دهنده و تقاضاهای فوریِ در لحظه عادت کرده ایم، نه به نزدیکی و مفاهمه. ما که خود را در محاصره صفحات تعاملی می بینیم، به ندرت لحظه ای ارام برای تفکر به دست می اوریم. قلمرو تیره و تار سایهْ روشن شخصی، راهی می گشاید به درخشش پیکسلی هومْ پیج، پدیده ای که توسط هیت ها بمباران می شود و از اینکه کاملا در معرض دیده شدن قرار بگیرد ابایی ندارد. این فرم تازه بصری سازیِ بیش از حد ، احتمالا کمتر مستند می شود و زمانی که بر دوربین ثبت می گردد نیز تا حدودی دوْسوگرا و گیج کننده و به سختی قابل خوانش می باشد.