مترجم- زمانیکه تحت رویکرد انحصار گرا به گروهی از کادی های (افراد
حمل کننده و جمع کننده توپ گلف)جوان مشغول به کار در باشگاه گلف؛ گفته شد که مجاز به بازی
در باشگاه نیستند، آنها دست به خلاقیت زده و با ابتکار عمل خود از سیاست های
جداسازی فضایی (انحصاریت) عبور کردند: با خلق گلف زاغه ای
این گروه از جوانان کم برخوردار از طریق مقاومت منفی با
خلق فرم جدید شهروندی؛ مرزهای هژمونی سیاست های
جداسازی شهری را شکننده ساختند و به تغییری باژگونه ناشی از سیاست های محروم سازی
رسیدند. و میان دو جامعه دروازه ای یکی متعلق به اجتماعات شهری غیر رسمی محروم
محصور و دیگری اجتماعات خصوصی شده محصور برخوردار، آلترناتیوی خلق کردند که منجر
به شکستن مرزهای گتوئیزیشن شده است. بدون شکستن کالبدی هژمونی فضای دروازه ای با
نوعی رفتار طب سوزنی گونه امکانهای جدیدی از شمولیت را در بطن انحصار آفریدند:
فضای امید.
گاردین- انیل
باجرانگ منه در زاغه ای واقع در چِمبر، حومه بمبئی در خانه ای بسیار کوچک بزرگ شد. پشت بخش محصور شده زاغه تنها باشگاه
گلف ریاست جمهوری بمبئی قرار داشت. هنگامی که او فقط چهارده سال داشت، مدرسه را ترک کرد و به یک کادی در آنسوی دیوار بدل شد. اما تنها سه سال بعد، در هفده سالگی، مِنه جرقه استعداد گلف بازی را در
خود کشف نمود و متوجه شد گلف برایش شهرت و افتخار بهمراه خواهد آورد: شانس یک
زندگی بهتر.
تنها یک
مشکل وجود داشت: باشگاه اجازه نمی داد کادی ها درآن دوره در باشگاه بازی کنند، اما
تاکید کرد که از "انحصار" آن به مرور خواهد کاست. مِنه امرار معاش خود را در جهانی به
دست آورد که به او اجازه سهیم شدن در آن نمی داد.. هر شب از
باشگاه سرسبز و باشکوه عبور کرده و پا به دنیای خود در اتاق تک نفره استیجاری، پشت بام های حلبی
موج دار و فقر می گذاشت.
او می گوید: "سلامت مادرم در معرض خطر بود و پدرم از سوختگی ای که هنگام تعمیر اجاق نفتی آشپزخانه مان دچار شده بود رنج می برد.
من هیچ گزینه ای نداشتم، اما مدرسه را ترک و کار را شروع کردم."
اما عشق مِنه
به گلف سرجایش بود. بنابراین
او و دوستانش بازی متفاوتی را بشکلی عالی خلق کردند: گلف زاغه ای
گلف زاغه
ای دقیقا همان چیزی است که در نظر می آید: گلف در خیابان های باریک و کوچه های اجتماع
غیر رسمی شان. گلف بازان گاهی اوقات به آناتومی خیابان بی توجه اند اما گروه گلف
زاغه ای اغلب از پتانسیل خیابان ها و کوچه ها استفاده می کنند. زمین بازی آنها هر جایی می تواند باشد: خانه ها، دیوارها، سوراخ های تخلیه
آب، بقایای ساختمانی، وسایل نقلیه پارک شده، سگ های خوابیده، محل دفن زباله،
گاوهای ی صاحب و چاله ها. آنها با توپ پینگ پنگ پلاستیکی ارزان بازی می کنند و با
میلگردها محدوده هایی می سازند که آنجا را باشگاه می نامند، مفتول
های خمیده نیز، به عنوان چوب گلف هستند.
یکی از
بچه ها بنام مِهبوبانی می گوید: "گلف زاغه ای چیزی است که ما برای سرگرمی
انجام می دهیم."
"این یک
راه برای بازی کردن بود وقتی قوانین باشگاه اجازه نمی داد ما در این دوره بازی کنیم."
اگر چه
این باشگاه از آن زمان تا کنون قوانین خود را تعدیل کرده واکنون اجازه می دهد در روزهای دوشنبه، هنگامی
که اعضا محدودند کادی ها از باشگاه استفاده کنند. مهبوبانی می گوید: "آنها
همچنان بازی گلف زاغه ای را برای سرگرمی انجام می دهند، مخصوصا در موسم
بارندگی."
زمانیکه
نورمن دیک، گلف باز آلمانی، ویدیویی در یوتیوب از منه و دوستانش دید که با بتن خرد شده و باران دیده به مثابه سوراخ
توپ گلف برخورد می کنند، تصمیم گرفت راهی برای دعوت از آنها جهت حضور در جام جهانی
گلف شهری در پاریس بیابد.
گلف شهری
چیزی جدا از گلف زاغه ای نیست: نسخه چریکی این بازی در محیط های شهری با استفاده
از موانع طبیعی بومی در هر شهر.
دیک می گوید: "در اروپا، ما یک جامعه شگفت انگیز از گلف بازان
شهری داریم که در مسابقات برگزار شده در خیابان های شهرهای اروپایی ، شرکت می
کنند. همه این مسابقات یک چیز مشترک دارند. هر کسی
که بخواهد بازی کند، می تواند؛ حتی اگر پول نداشته باشید، راهی پیدا می کنیم. "
او با منه، مهبوبانی و چهار بازیکن گلف دیگر تماس گرفت و آنها را به
نمایندگی هند به پاریس دعوت کرد.
تیم های اروپایی که در این مسابقات شرکت
کردند، هزینه پرواز ، ویزا و هتل این تیم
هندی را تقبل کردند.
این مسابقات در سپتامبر 2018 برگزار شد و از 10 تیم ملی، هندی ها پنجم
شدند.
حتی فراتر از نتیجه، آنها تجربه ای را بدست
آورند به مثابه لحظه ای، دیدنِ زندگی از
خلال واقعیت های روزمره خود در بمبئی که
حذف شده بودند.
"موهبوبانی می گوید: آنچه که من در مورد پاریس به بهترین شکل دوست
داشتم این بود که ما آنجا احساس رهایی داشتیم. خیابان ها تمیز بودند، ترافیک روان
بود، ما بدون مراقبت می توانستیم در خیابان ها گلف بازی کنیم. " "ما
حتی می توانستیم در هوای آزاد آبجو بنوشیم."
آنها به بمبئی بازگشتند و منه
تبدیل به یک حرفه ای در گلف شد و هم اکنون تدریس می کند. برای بقیه چنین فرصتی پیش نیامد. آنها در انتظار باشگاهی هستند تا
هزینه آموزش حرفه ای شدنشان را بنوعی نامین نماید. شرکت در مسابقات حرفه ای هم
گران است در
حالی که تعداد کمی از آنها موفق به پیدا کردن حامیان شرکت های بزرگ می شوند،
دیگران باید به حمایت های سخاوتمندانه خصوصی اعضای باشگاه متکی باشند. گلف همچنان برای آنها بازی
لوکسی ست که از پس هزینه آن ر نمی آیند.
آنها می
گویند تا آن زمانکه دریچه ای برای حرفه ای شدنشان گشوده شود، گلف زاغه ای بازی خواهند کرد.