لوسی رای به محض دیدار با هنس کوپر Hans Coper، همانطور که خودش اظهار داشت، میدانست که "شخص فوق العاده ای وارد زندگیاش شده است" . وی در ادامه ذکر میکرد: "من یک سفالگرم اما او یک هنرمند است. او به من آموخت که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است." کوپر یکی از دستیاران جوانی بود که در اواسط دهه 1940 با امید به اینکه با کمک به رای برای تولید دکمه های تزئینی، که در آن زمان منبع درآمدی برای ورکشاپش بودند، بتواند مقداری پول جمع کند به آلبیون میوز آمد. او خیلی زود ثابت کرد که با اختلاف زیادی از بقیه ی دستیاران برای رای مهره ی مهم تری است. او در سال 1920 در چمنیتز آلمان به دنیا آمده بود و پس از خودکشی پدر یهودی اش در سال 1936 (به منظور نجات دادن همسر غیر یهودی و پسرهایش از سرکوبی نازی ها) از مشکلات روحی سنگینی رنج میبرد. وی چند سال پس از این حادثه به بریتانیا رفته بود اما پس از دستگیر شدن به عنوان مهاجر جنگی، به کانادا فرستاده شد. پس از جنگ جهانی دوم، او با امید اثبات خود به عنوان یک مجسمه ساز، به بریتانیا بازگشت و اینگونه هنگامی که توسط لوسی رای نزد یک سفالگر به نام هبر متیوز Heber Matthews فرستاده شد، با سفال آشنا شد و سفالگری را آموخت. کوپر به قدری در کار به رای نزدیک بود که گاهی با هم محصولات مشترکی داشتند. زندگی نامه نویس رای، امانوئل کوپر Emanuel Cooper، باور دارد که هنس کوپر مشوق تاثیر گذاری برای رای به منظور بازخوانی نگرش مدرنیستیاش در سفالگری به جای تسلیم شدن در برابر چرب زبانی برنارد لیچ بود. در طی همکاری رای و کوپر، سفالگریِ به خصوصِ رای دوباره زنده شد و به شدت ظریف و لطیف و زیرکانه از سر گرفته شد. پس از جدایی کوپر از رای در سال 1958، او در حرفه ی مستقل خود راه و روش زاهدانه ای را در سفالگری پیش گرفت و اکیدا از پالت های رنگی سیاه، قهوه ای و سفید استفاده میکرد؛ در صورتی که رای از طیف رنگ های لطیف اما زنده ی صورتی، زرد و فیروزه ای استفاده میکرد. اما با این حال رای همچنان از کار کوپر حمایت میکرد و آن ها تا زمان مرگ کوپر در سال 1981، دوست و همکاران پایداری باقی ماندند.