الفرد هیچکاک: موضوع تمام فیلم های ما مرد معصومی است
که هر چند گناهی مرتکب نشده اما در معرض خطر است.
فرانسوا تروفو: گرچه قهرمان شما از گناهی که مظنون به ارتکاب ان است مبراست، اما
گناهش قصد جرم، قبل از ارتکاب ان است. مثلا شخصیت جیمز استوارت را در پنجره عقبی
در نظر بگیریدو از نظر مذهبی و کلیسا، کنجکاوی فقط یک صفت ناشایست نیست، یک گناه
است.
هیچکاک: این درست است و من با شما موافقم. یادتان هست که منتقدی در مورد پنجره
عقبی نوشت که این فیلم به خاطر شخصیت چشم چرانش فیلمی وحشتناک است. اگر کسی قبل از
شروع تهیه فیلم چنین حرفی می زد، مسلما در تصمیم من به ساختن این فیلم کمترین اثری
نمی گذاشت، چون که عشق به سینما به مراتب برایم از هرگونه ملاحظه اخلاقی مهم تر
است. تروفو: به نظرم این منتقد اشتباه می کند، پنجره عقبی همه چیز هست، مگر یک فیلم هوس
پرداز. . . در نه فیلم از هر ده فیلم شما، در چهل و پنج تا از پنجاه تا فیلم شما،
این رویارویی میان خیر و شر وجود دارد. . . حقیقت ان است که در چهل ساله گذشته شما
پیوسته معماهای اخلاقی را فیلم کرده اید. این که این کار در قالب طرح قصه جنایی
انجام شده یا نه مهم نیست.
هیچکاک: کاملا درست است. من غالبا فکر کرده ام که چرا هرگز به سرگذشت هایی که صرفا
به کشاکش های روزمره مربوط می شود جذب نشده ام. علتش این است که گمان می کنم این
جور وقایع از نظر تصویری ملال انگیز است.
تروفو: دقیقا همین است، می شود گفت که بافت اثار شما از سه جز تشکیل می شود: ترس،
سکس و مرگ. این عناصر جز اشتغالات روزمره نیستند. . . این ها نگرانی های شبانه و
در نتیجه نگرانی های متافیزیکی اند.
بخش دیگری از گفت و گوی هیچکاک و تروفو را می توانید اینجا مطالعه فرمایید