معمار سوری، مروا الْصبونی، با حضور در هلند در تاریخ 11 ژوئن در دانشگاه آمستردام لکچری تحت عنوان
"از الگویی برای صلح به الگویی برای کشمکش: تاثیر مدرنیزاسیون معماری بر شهرسازی
سوریه و ساخت و ساز عمومی" ارائه خواهد داد. الْصبونی نقش معماری را بر پیشگیری از کشمکش، و در مقابل، دامن زدن
به آن بررسی میکند. تمرکز وی در کتابش به نام "جنگ برای خانه"، بررسی
چگونگی نابودی شهر حمص به دست معماری حتی قبل از وقوع جنگ بوده است. در ادامهی
پروژهی معماری صلح، لیلت بردلز در دسامبر گذشته، با او پس از دریافت جایزه ی
معتبر پرینس کلاوس برای خدمت در زمینهی تفکر معماری، در آمستردام گفت و
گویی داشتهاست.
لیلت بردلز: از چه زمانی شروع به انتشار آثارتان به زبان انگلیسی کردید؟
مروا
الْصبونی: اولین مقالههای من حدود
سال 2014 توسط ریبا آنلاین و در روزنامهی آن ها چاپ شد. بعد از آن به سرعت توسط والاستریت
آنلاین و مجلههای دیگر بازنشر داده شد.
ل.ب: شما در آن نوشته ها شدیدا نسبت به همکاران معمار و
شهرساز خود در سوریه خشمگین و منتقدانه برخورد کردید.
م.ص: بله، طراحی شهری در سوریه اساسا شبکه ای متشکل از
مقامات شهری و استادان دانشگاه است و متمرکز صورت میگیرد، به گونهای که شبکهی
شهر دمشق فرمان نهایی را برای تمام شهرهای دیگر صادر میکند. در این سیستم و نحوهی
تصمیمگیریها فساد بسیاری وجود دارد و کمبود آگاهی در انتخابها به شدت احساس
میشود. مقامات دولتی یا سیاستمداران این تصمیمات را اتخاذ میکنند اما آن ها
شهرسازان حرفهای نیستند. غالب این تصمیمات تابع احساسات لحظهای (mood) تنها یک شخص
است، من به این اتفاق احساسمحوری (moodism) میگویم. بعنوان مثال، حمص قربانی تصمیمات یک فرد
که در مقام شهردار، نقشهی شهر را "رویای خود" مینامید شد. رویای او
ساختن برجهایی همانند آنهایی که در دبی وجود دارند بود. او قدری مردم را عصبانی
کرد که آنها برای اولین بار برای بیان اعتراض خود به خیابانها هجوم آوردند و این
اتفاق بسیار قبل از وقوع جنگ صورت گرفت. امیدوارم متوجه باشید که در طی این
فرایند، شهر ما خیابان به خیابان در حال ناپدید شدن بود. آثار تاریخی و خانههای
باستانی نابود شده بودند. این واقعه، تغییری که در دههی 70 و 80 در قوانین اجاره رخ
داده بود را همراهی میکرد.
قانون اجارهی قدیم، این اطمینان را برای مستاجران فراهم
میکرد که آنها تحت هیچ شرایطی وادار به ترک ملک نخواهند شد؛ حتی اگر اجارهی کمی
در قبال آن میپرداختند و قیمت زمین نیز در آن بین بالا میرفت. قانون جدید اما،
صاحبان ملک را به واگذاری 40درصد از ارزش ملک به مستاجر، در صورت درخواست تخلیه
وادار میکرد. این شرایط باعث بالا رفتن سرعت فروش و کلاهبرداری بسیار در سرمایهگذاری
شد.
در نتیجه حتی پیش از ظهور این شهردار و "رویایش"
در سال 2010 نیز، آسیبهای بسیاری به شهر وارد شده بود.
ل.ب: و در تمام این مدت شما در آنجا مشغول به کار بعنوان یک
معمار بودید. همسر شما هم یک معمار هستند، درست میگویم؟ آیا شما دفتری مشترک
دارید؟
م.ص: ما در مرکز شهر یک دفتر مشترک داشتیم، اما آن دفتر از
بین رفت. در آرامش نسبی حاکم در این مدت اخیر، ما به دنبال اجاره یا خرید فضایی
برای راهاندازی دوبارهی یک دفتر بودیم، اما به نظر غیرممکن میرسید. قیمت ملک هماکنون
سر به فلک میکشد. دمشق در سال 2010 در در لیست گران ترین شهرها از نظر املاک، رتبهی
9ام را داشت. و به نحوی پس از این همه آسیب و نابودی، این قیمت ها همچنان به همان
گونه حفظ شدهاند. بعلت تغییر قوانینی که صورت گرفت، همه به امید رسیدن به پول
بیشتر تبدیل به دلال ملک شدند.
ل.ب: پس، زمین متعلق به مالک است؟
م.ص: بله، تمام زمینهای مرکز شهر خصوصی هستند. دولت فقط
مالک زمینهایی است که به گفتهای غیررسمی هستند؛ این زمین ها قبل از جنگ حدود
40درصد و پس از جنگ حدود 60درصد جمعیت را در خود جای میدهند. در آن نواحی، ترکیبی
از مالکیت عمومی، خصوصی و خصوصی/عمومی حاکم است. اما در آنجا دولت دارای حق
مصادرهی بخشهایی از املاک خصوصی است، که این اتفاق هماکنون در راستای آمادگی
برای بازسازی در حال وقوع میباشد. مرکز اصلی مالکیت خصوصی دارد. خانههای این
ناحیه، حدود 4 طبقه ارتفاع دارند.
ل.ب: فکر میکنید این بازسازی چگونه به وقوع خواهد پیوست یا هم اکنون در حال وقوع است؟
م.ص: یک طرح اولیهی گسترده برای حلب ارائه شده است تا
بوسیله آن نشان دهند که دولت در حال رسیدگی تمام و کمال به شرایط است. این نقشه
توسط یک کارمند شهرداری در 3 ماه پدید آمد. روی یک صفحه، نواحی مربع شکل با
پراکندگی تصادفی قرار گرفتهاند. همانطور که ذکر کردم، بعلت کمبود کارشناسان ماهر
و عدم استفاده از کارشناسان محلی قابل دسترس، این مشکلات به درستی رسیدگی نمیشوند.
وجود فرد مناسب در مکان درست، مسئلهای است که ما با کمبود آن در طراحی نقشهی
شهرهایمان مواجه هستیم. مشکل اینجاست که سازمان های بینالمللی نیز همین سیستم
استخدامی را دارند. پس اگر دربارهی رویاهای من میپرسید... امیدوارم که همهی ما پیش
از آنکه دیرتر شود از خواب غفلت برخیزیم و دلیل من برای سخنگفتن و جلب توجهها به
این نقطهی بحرانی همین است. این نقطهای بسیار حساس و چالشبرانگیز است که غالب
شهرها پس از نابودی های به بار آمده از جنگهایی مثل جنگ جهانی اول و دوم با آن رو
به رو بودند. پس ما باید از این تجارب درس بگیریم.
ل.ب: به نظر شما راه حل مناسب برای حل این مسئله چیست؟
م.ص: راه حل مناسب، کار بسیار سختی نیست. ما میدانیم چه راهکاری خوب
نتیجه میدهد و کدامیک نتیجه نمیدهد، و میدانیم که باید چه کاری انجام بدهیم و چه
کاری را انجام ندهیم. تمام چیزی که میماند، این است که باید تصمیمات مهمی بگیریم و
این تصمیمات، مستلزم هماهنگی و مسئولیت پذیری است.
ل.ب: آیا پول کافی برای بازسازی وجود دارد؟
م.ص: خب، امیدوارم که نه!
ل.ب: بسیارخب، پس به این معنی است که هرکسی مقداری پول
داشته باشد، قدرت هم دست اوست. محاسبات نشان میدهد که هرگز پول کافی حتی برای
متریال مورد نیاز برای این بازسازی در کشور وجود نخواهد داشت. همچنین مقدار آب،
سیمان و... موجود.
م.ص: بله، هرکسی که پول دارد، تصمیم گیرنده است. من و همسرم
درباره ی این مسئله بسیار صحبت کردیم و فکر میکنیم که تنها راه حل موجود، تعیین
تعدادی چارچوب است. املاک خصوصی با صاحبان شخصی، به گونهای که خودشان بپسندند
بازسازی میشوند. مناطق کاملا نابود شده، مالکان متعددی دارند. پس باید بقیه را به
فروش متقاعد کنند و به آن ها وعده ی سرمایه گذاری بدهند. اما این دقیقا مثل قوانین
اجاره در گذشته، روشی است که به وسیلهی آن شهرهایمان را از دست دادیم. ما جامعه و
مردم را اینگونه نابود کردیم. پس نتیجه اینکه، برای باز زنده سازی یک جامعه، راه
حل این است که ما دوباره به کسب و کار رونق ببخشیم و تولید محلی مصالح را از سر
بگیریم. پس خانهی من میتواند با اجزا و مصالح ساخته شده به دست افراد نزدیک من
ساخته شود، که از نظر مالی قابل تهیه و از نظر زمان دسترسی سریع است. ما باید این
مصالح را برای فروش فراهم کنیم تا مردم بتوانند به جای استفاده از تولیدات انبوه
ارزان و وارداتی چینی، از آن ها بهره ببرند.
ل.ب: آیا این کار نیاز به بالا بردن سطح علمی افراد محلی نیز
دارد؟ برای مثال ساخت مراکزی برای آموزش این صنعت و مهارتها، که خودش نیز باعث
ایجاد شغل میشود؟
م.ص: به طور قطع. این رویای ماست. این روند میتواند بوسیلهی
تحصیل و ارائهی مدرک و تمام این خدمات ادامه پیدا کند، تا بتوان محصولی ارائه کرد
تا جمعیت محلی به خواست خود آن را انتخاب و مصرف کنند. اما بالا بردن آگاهی نسبت
به این مشکلات نیز ضروری است. ما نیاز به افرادی داریم تا صدای ما را به گوش مردمی
برسانند که با توسعهدهندگانی که وعدهی سود سهبرابر در سرمایه گذاری را میدهند
مواجه میشوند، و عواقب این کار را به آن ها گوشزد کنند.
ل.ب: آیا شما امکان این را میبینید که این بازسازی به املاک
شخصی محدود نشود و در سطح یک خیابان یا بلوک شهری صورت بگیرد؟ و به این صورت قدم
بزرگتری در راستای بهبود امکانات، با توجه به زیر زیرسازی مشترک مانند الکتریسیته،
انرژی های تجدید پذیر و ... برداشته شود. یعنی ساختن یک منطقهی مشترک خاموش، با
وابستگی کمتر به سیستم انرژی و صنایع مرکزی.
م.ص: توجه داشته باشید که این موضوع پیچیدهای نیست. اما به
همت و هماهنگی و مسئولیت پذیری نیازمند است. بعنوان مثال، همسر من پروژهی دوباره
سازی بازار قدیم همکاری میکرد که قرار بود یک پروژهی آزمایشی باشد. در گذشته، این
مکان یک فضای عمومی برای مردم شهر و روستاها بود، نقطهای که شهر و روستا در آن به
هم میرسیدند. همسر من پیشنهاد باز زندهسازی این بازار را به سازمان ملل متحد داد و
مسئولیت طراحی دوبارهی سقف را بر عهده گرفت. سپس به همراه دانشجویان معماری، آن
ها تمام نماها و متریالها و عناصر موجود در بازار قدیم را مستند کردند. آنها از
غارت شدن سایت بازار جلوگیری کردند. اما هنگامی که سقف ساخته شد و خیابان اصلی
دوباره شکل گرفت و اولین مغازه ها در حال افتتاح بودند، افرادی با ترویج فساد و
خرابی و دسیسهچینی، پروژه را متوقف کردند. شکایت به مقامات فایدهای نداشت و
اکنون فقط بخشهایی از بازار در حال بهره برداری است (همان بخشهایی که همسرم و
همکارانش روی آن کار میکردند.) بقیه ی قسمت های بازار، هنوز خرابهای تهی بیش
نیست.
ل.ب: آیا معماران بیشتری در این اطراف وجود دارند؟ آیا
ظرفیت هست؟
م.ص: شبکههای محلی وجود دارد، اما شایستگی آنها مورد
آزمایش قرار نمیگیرد. استخدام افراد توسط سازمانهای بینالمللی نیز به صورت شبکهای
و پارلمانی صورت میگیرد، نه با بررسی و محک زدن مهارتهای آنها. بسیاری از افراد
بااستعداد حتی برای این شغل ها درخواست هم نمیکنند، زیرا از این سیستم ناامیدند.
مردم باید ببینند که سیستم صادق و قابل اعتماد است. اگر این تغییر را ببینند، پا
پیش میگذارند.
ل.ب: آیا هم اکنون سازمان های مردم نهاد و پروژههای زیادی
وجود دارند؟
م.ص: بله، بسیار زیاد. پروژههایی به علت وجود سرمایهای که
باید تا قبل پایان سال خرج شود، وجود دارند.
ل.ب: آیا با کار کردن در مشاغلی که به نسبت بیرون گود و دور
از چشم هستند فرصت های بیشتری در دسترس است؟
م.ص: نیاز شدید در تمام بخشها احساس میشود. حتی درختکاری نیز
فوقالعاده است. 27 میلیون درخت در طی جنگ از بین رفتهاند. بنابراین بله، ما باید
در هرجایی فرصتها را غنیمت بشماریم. با وجود مشکلات، فرصتهای زیادی برای ایجاد
تغییر وجود دارد. ما باید یک شبکهی کوچک از افرادی بسازیم که میتوانند به یکدیگر
اعتماد کنند و آمادهی نبرد در جنگهای دشوار باشند.