مارک فاستر گیج: شما در کتاب هایتان به پیتر برِنْس ارجاع می دهید. چه چیز جذابی در کارهایش مشاهده می کنید؟ آیا می توانید بگویید که او [به سهم خود و در زمانه خود] در دگرگونی فرم زیست نقش ایفا کرده است؟ژاک رانسیر: بیرنس برای من جذاب است، نه به خاطر انکه قهرمانِ برابری است، او اینگونه نیست. انچه برای من جذاب است، چیزی است که می توان انرا کانسپشن خواند، این کارخانه بزرگ [اشاره به کارخانه توربین آاِگ است که در سال های انتهایی دهه اول قرن بیستم ساخته شد]، به نوعی، معبدی برای کارگران بوده و این لایه مفهومی در نمای بنا مشهود است و این خاصیت کیفی و انتزاعی را نمی توان، صرفا از جنس معماری دانست و ان را از منظری کارکردی تحلیل کرد. این خاصیت مفهومی بخشی از سازماندهی زیست است و این ایده ای بوده است که در ان مقطع زمانی هم مد نظر انقلابیون روسی بوده و هم مد نظر طراحان آلمانی که انقلابی نبوده اند اما ایده فرهنگ مبتنی بر ارزش فایده یا استفاده use-value را برابر فرهنگ ارزش مبادله و استثمار تبلیغ می کردند. این کیفیت در برخورد، در ان مقطع زمانی، یک ایده ال و رویای جامعه شناختی و البته یک رویای معمارانه و طراحانه بوده است.