تمرکز بر مفهوم منظر به مثابه ابژه معرفت شناختی
معماری منظر، موجب شده است که معماری تلاشش را بر یافت کیفیت های متفاوت منظر و درونی
سازی اش تحت شمول گفتمانی خود معماری موکد سازد. منظر را نمی توان هم معنای محیط
در نظر آورد، منظر بیشتر محیط ادراک شده است. ادراک محیط (چه مصنوع و چه غیر مصنوع، چه بسته و چه انعطاف پذیر و چه پر و چه خالی اش)
معماری را به سوی مفهوم تهی void و تمامی
صورت بندی های مقیاسی اش (از بافت شهری تا بافت حومه شهری و بافت هرزه روی فراحومه
شهری) سوق داده است و موجب شده مفهوم تهی و پی آیندهای کارکردی اش به یکی از عناصر
مقوم برنامه معماری بدل شود.
معماری اکنون دریافته است که مفهوم تهی، در تمامی شئون مقیاسی اش (از بافت
شهری تا بافت هرزهْ رویِ فراْشهری) به یک کیفیت وحدتْ بخش و یکپارچه کننده ی شهریت urbanity بدل شده است، ان هم زمانی که یک سوی ماجرا، فضای شهری قرار دارد و
سوی دیگر ان فضای حومهْ شهری. آرون بتسکی با تاکید بر کیفیت منسجم ساز مفهوم تهی
در معماری بر این نکته تاکید می گذارد که "معماری بایستی برون فکن و فاش ساز
لایه های پنهان منظر باشد." رم کولهاس با هدف از میان برداشتن شکاف میان معماری و گستره های معرفت شناختی
مرتبط با معماری بر این ایده تاکید می گذارد که پدیده ها و کیفیت های هرز و غیرقابل
کنترل [شهری] بایستی تحت شمول معماری بیایند. البرت پوپ در کتاب نردبان ها که
تلاشش بر بسط مفهومی و معنایی شهریت است، به راستْ آزماییِ نقش تهی به مثابه
سازوکار همْ بند کننده ی فضای شهری و حومه شهری می نشیند:" تهی های شهر
معاصر؛ شکاف ها و حفره ها و ابهاماتی که به خصیصه های فضای شهری معاصر بدل شده اند
را نمی توان بی معنا یا عاری از معنا دانست."