وقتی رابرت
ونتوری معمار آمریکایی در اواخر دهه 1950
خانه ای برای مادرش طراحی کرد، او آرکی تایپِ این خانه ی حومه شهری را به عنوان بیانیه
معماری معاصر بازْتفسیر کرد. نفوذ آن بسیار زیاد بود، اکنون به عنوان اولین
ساختمان پست مدرن شناخته می شود. خانه وانا ونتوری که توسط معمار به عنوان "خانه
مادر" نامیده می شود، بیش از شش سال طول کشید تا طراحی شود و آغاز گسست او از
جنبش مدرنیسم است.
در این بنا دستگاه فکری معماران مدرنیست
مانند میس ون در روهه و فرانک لوید رایت مشارکت دارد، از پنجره های کشیده افقی تا
نمای ساده ارائه شده است. اما ونتوری تصمیم گرفت که تزئینات را نیز در فرایند طراحی
بگنجاند، چیزی که همتایانِ مدرنیست او از
آن دوری کرده بودند. وی با بازْتعریف عناصری که به طور سنتی با خانه ها در ارتباط بودند و
با سلب وظایف اصلی آنها اما این عناصر، او پایه های کل جنبش پست مدرن را بنا نهاد.
عناصری چون یک سقف دو شیبه یا ورودی قوس دار.
معمار ایتالیایی آلدو روسی اعتبار
این ساختمان را "داشتن معماری آزاد شده در آمریکا و جاهای دیگر" دانسته
است در حالی که همکار آمریکایی اش، پیتر آیزنمن آن را به عنوان "اولین
ساختمان آمریکایی پیشنهاد می دهد که یک گسست ایدئولوژیک با انتزاع مدرن را همزمان
ارائه دهد."
این پروژه اندکی پس از مرگ پدر ونتوری
در سال 1959 آغاز شد. مادر وی وانا مشتاق بود از خانه خانوادگی به یک اقامتگاه کوچکتر
برود. بنابراین او از پسرش خواست تا برای نقشه ای در خیابان میلمان در حومه فیلادلفیا
از تپه چستنوت، طرحی را ارائه دهد.
این معمار 34 ساله بود و هنوز ساختمانی
را تکمیل نکرده بود و به عنوان استاد در دانشگاه پنسیلوانیا کار می کرد، جایی که
سال بعد قرار بود با همسر آینده و شریک تجاری خود، معمار؛ دنیس
اسکات براون دیدار کند. وی همچنین پیش از این دستیار
آموزشی لویی کان بود.
خواسته ی وانا ساده بود. او خانه ای
ساده و بی تکلف می خواست، بیشتر اتاقها در همکف و بدون گاراژ، زیرا دیگر از ماشین
استفاده نمی کرد.
اسکات براون در این مورد به سایت دزین گفته است: "وانا می خواست به حرفه باب کمک کند. سالها طول کشید
تا او از طراحی خانه مادرش نوعی ادیسه ساخت. دانش آموزان به او می خندیدند:"
باب ونتوری، او آنجاست و همچنان درحال طراحی خانه مادرش است. "
در طول شش سال طرح های بسیار مختلفی به
وجود آمد؛ نسخه های اولیه به شدت تحت تأثیر لویی كان قرار گرفت، وی همچنین در همان
خیابان خانه ای می ساخت؛ خانه اشریك که در سال 1961 به
اتمام رسید. اما در طراحی نهایی، ونتوری و اسكات براون با هم روی این پروژه كار می
كردند که تمرکزشان بر فرمی رادیکال بود.
وی توضیح می دهد: "اگر به پنج طرح
اول او نگاه کنید، می بینید که باب هم گروه و هم راستای لویی کان است ولی ناگهان در
طرح ششم همه چیز تغییر می کند."
این خانه در سال 1964 تکمیل شد، بیش از
یک دهه قبل از شروع انچه بعدها به ان پست مدرنیسم گفتند. این بنا شاید بیشتر بخاطر
نمای آن شناخته شده باشد، یک شیروانی بزرگ با دودکش بزرگ در مرکز آن و مجموعه ای
از پنجره های نامناسب.
ونتوری در مجله
آرکیتکچرال
رکورد در سال 1982 نوشت: "برخی گفته اند كه خانه مادرم به نظر نقاشی
كودكانه ای از خانه است که این نمایانگر جنبه های اساسی خانه مانند سقف شیروان،
دودكش ، در و پنجره هاست."
با این حال، این عناصر سنتی به روش های
نامتعارفی استفاده شد. اولاً این شیروانی دارای یک دهانه عمودی در مرکز خود است و
در قسمت طولانی ساختمان قرار دارد و مقیاس آن را کاملاً مخدوش می کند. یک دهانه
مربع شکل در مرکز نما، ورودی مسقف را تعریف می کند که دسترسی درب ورودی ر سمت راست
قرار دارد. همچنین یک قوس وجود دارد که هیچ هدفی را دنبال نمی کند.
فردریک
شوارتز، معمار و نویسنده در سال 1992 نوشت:
"اگر یک تصویر واحد در ارتباط با کارهای رابرت ونتوری و معماری پست مدرن وجود
داشته باشد، آن نمای خانه مادرش است."
شوارتز این خانه را "هم سرراست و
هم خاص" توصیف کرده است. وی نوشت: "سادگی ارتفاع جلوی آن پیچیدگی فكری
آن را پوشانده است. دوگانگی ها جوهره قدرت آن هستند و آن را به یکی از مشهورترین
تصاویر معماری در نیمه دوم قرن 20 تبدیل می کنند."
به گفته اسکات براون، نمای بیرونی بنا
الهامی است از پورتا پیا از میکل
آنژ در رم که نمونه دیگری از بنایی است که در ان
ها قسمت جلو و عقب با یکدیگر ارتباط ندارند. اگر با دقت به این خانه کوچک که عرض
کمی دارد نگاه کنیم، تمام خواسته ها و آرزوهای میکل آنژ را در ان متبلور می بینیم.
شما ملکه اَن را در جلو و ماری اَن را در پشت می بینید. یا می توانید میکل آنژ و
حومه شهر را در جلو و لوکوربوزیه و آلوار آلتو را در نمای پشت ببینید. من به خاطر
این تنش است، که آن را دوست دارم."
این ساختمان در ابتدا به رنگ خاکستری
رنگ بود اما بعداً با رنگ سبز کمرنگ رنگ آمیزی شد تا با موقعیت حومه شهری اش مشابه
باشد.
در داخل، پنج اتاق در اطراف یک شومینه راه
پله ترکیب شده است. اتاق نشیمن در مرکز قرار دارد فضای غذا خوری و آشپزخانه مجزا
از یک طرف، اتاق خواب اصلی و اتاق سرویس از طرف دیگر و یک اتاق خواب اتاق زیر شیروانی
واقع در بالا. این طرح ارجاعات قابل توجهی را به ایدئولوژی های برنامه ریزیِ شهریِ
موجود در آموزه های دانشگاه های آن زمان، ارائه می دهد.
اسکات براون می گوید: "باب خیابانی
ساخته است که درست از میان خانه عبور می کند. در آنجا مستقیماً به یک درب می خورید
و سپس وارد می شوید و در آنجا خیابان اصلی را می یابید که پس از آن با یک تقاطع
مهم روبرو می شوید. همان جایی که میدان اصلی این خانه شهرْمانند قرار دارد، در محل
تقاطع دو خیابان مهم که یکی به طبقه بالا می رسد و دیگری که به داخل می رود.
" او همچنین معتقد است که کف مرمرین ناهار خوری به فضا اجازه می دهد تا
نقش یک میدان شهر را داشته باشد، در حالی که شومینه خانه در مرکز مانند یک کلیسای کوچک
می شود.
اسکات براون می گوید: " هر معمار
در هر ساختمان یک کلیسای کوچک با احساسات شدید قرار می دهد، چیزی که شخصاً برای
آنها معنی دار است. باب، علاقه زیادی به خانه های استعماری قدیمی با شومینه های
بزرگ در وسط دارد، این خانه ها یک مدل قرون وسطایی بودند که به آمریکا و آفریقا
برده شده اند. او عاشق نحوه قرار گرفتن شومینه در وسط برای گرم نگه داشتن خانه و
راه پله بود. "
دو سال پس از اتمام خانه، ونتوری کتاب پیچیدگی و تناقض در معماری را
منتشر کرد، متنی بنیادین که منشأ فکریِ جنبش پست مدرن را فراهم می کرد. او در آن،
اهداف خود را برای یک رویکرد جدید در طراحی بیان کرد. وی نوشت: "دیگر معماران نمی
توانند تحت فشارِ زبانِ اخلاقیِ خالصانه معماری مدرن ارتدوكس باشند. یک معماری
معتبر سطوح زیادی از معنا و تمرکز را برمی انگیزد، فضای آن و عناصر آن به طور هم
زمان از چند طریق خوانا و کاربردی می شوند."
این رویکرد، زمینه تمرین معماری وی را
از آن زمان به بعد فراهم کرد. شرکت او که در آن زمان ونتوری و راوخ نام
داشت، اندکی پس از آن به ونتوری،
راوخ و اسکات براون تغییر نام داد. آن ها چندین نمونه مهم
از طراحی پست مدرن را تکمیل کردند، از ایستگاه آتش نشانی 1968 در
ایندیانا تا گسترش موزه یادبود هنرِ آلن در اوهایو. 1976
اسکات براون به سایت دیزین گفت:
"در آن خانه همه کارهایی است که از آن زمان تاکنون انجام داده ایم."
"این یک جنین برای همه چیز است."
ریچارد
پین، معمار بریتانیایی و دوست دیرینه
ونتوری و اسکات براون به دزین گفت که این خانه بازی معماری را عوض کرد: "این
بنا در زمانی ساخته شد که معماری شیفته مدرنیسم بود، با نبود دیوار، با سطوح پلانی،
با نشان دادن اینکه تا چه حد می توان مرز باورهارا را با انتزاع و عدم تقارن جابه
جا کرد، با هر چیزی که باعث می شود یک خانه شبیه خانه نباشد. این یک خانه کوچک بود
که شبیه یک خانه بود! باب ونتوری مفاهیم سلسله مراتب، مقیاس، دکوراسیون کاربردی برای
برقراری ارتباط و اینکه چگونه یک ساختمان می تواند ارتباط برقرار کند را درک کرد. برخی
این خانه را به عنوان خانه دو بعدی تقبیح کرده اند اما در واقع این چیز دیگری است.
فقط آن را با خانه کوچکی که لویی کان در نزدیکی اش ساخته، مقایسه کنید. در ابعادی
مشابه اما از دیدگاه کاملاً مدرنیستی، جایی که همه عناصر مربوط به نور و مکان
هستند اما لزوماً در واقعیت های خانه مربوط نمی شوند. "
وانا ونتوری از سال 1964 تا 1973 در این
خانه زندگی می کرد. معمار همچنین برای مدت کوتاهی در آنجا اقامت داشت. او و اسکات
براون شش ماه اول پس از ازدواج به اتاق زیر شیروانی نقل مکان کردند. پس
از آن توسط مورخ توماس پی
هیوگس و همسر هنرمندش آگاتا سی هیوگس خریداری
شد و بعدا به دخترشان ارث رسید. اسکات براون خانواده را "مهمانداران شگفت انگیز
خانه" توصیف کرد.
اخیراً این خانه برای فروش دوباره به
بازار عرضه شده است. طراحی پست مدرن مطمئناً برای همه مناسب نیست و بیشتر مصرف
کنندگان این طراحی پیچیده را درک نخواهند کرد و همچنین اکثر مردم نمی خواهند در یک
نماد زندگی کنند.