"این نمایش نیازی به هیچ توضیحی ندارد. پیش
کشی است به بی باکی، مقاومت و پیروزی عشق و صلح." دِمْنا گواسالیا نمایش مد محصولات پاییز 2022 برند
بالنسیاگا را اینگونه توضیف می کند. او به عنوان
کودک جنگ و پناهنده، جنگ در اوکراین را نقطه کانونی اجرای این فصل بالنسیاگا قرار می دهد.
مجموعه و اجرایی پر از عزم و انعطاف. هنگامی که
مهمانان وارد فضای نمایش میشدند، با تیشرتهای آبی و زرد پرچم اوکراین و صدای
دمنا مواجه می شوندد که یکی از اشعارِ اولکساندر اولِس را به زبان اوکراینی میخواند.
برای دمنا حتی تصمیم اجرای نمایش هم تصمیمی پیچیده
بود. شاید فرار خودش از گرجستان در سال 1993، ترومای گذشته اش را دوباره او برانگیخت،
ترومایی که او و خانواده اش وقتی 11 سال بیشتر نداشت تجربه کردند." به همین
دلیل است که کار بر روی این نمایش برایم بسیار سخت بود. زیرا در چنین زمانی، مُد ارتباط
اش با واقعیت را از دست می دهد و نمی تواند حق مطلب را در قبال واقعیت ادا نماید."
او در بخشی از یادداشت اش برای نمایشگاه آورده است:"هفته مد در چنین شرایطی به
نوعی پوچ به نظر می رسد. من برای لحظه ای به لغو برنامه ای فکر کردم، برنامه ای که
من و تیمم به سختی روی آن کار کرده بودیم و همه مشتاقانه منتظر اجرایش بودیم. اما
بعد متوجه شدم که لغو این برنامه به معنای تسلیم شدن است. تسلیم شدن به شَری که
تقریباً 30 سال است مرا بسیار آزار داده. از همین رو تصمیم گرفتم که دیگر اجازه
ندهم بخشهایی از وجودم فدای این جنگ بیمعنا و بی دل شود."
دمنا در نمایش هایش و در مد همیشه به دنبال
ارائه ی چیزی تحسینبرانگیزتر و فراتر از سیلوئتهای انسانی ای بوده است که رو به
روی دوربین و مخاطبین راه می رفته اند، از همین رو تمرکز این نمایش هم بر تأثیرات
تغییرات آب و هوایی بوده است. اما در اجرای صحنه ای وقتی مدل ها درون روتوندای شیشهای
360 درجه در میان باد و برف جلو می رفتند، به وضوح چیزی بیش از نگرانی بر گرمایش
جهانی مد نظر می امد. انچه در جریان بود بازتابی از گذشته، حال و آینده در خود
داشت. فرار دمنا در کودکی از خانه جنگ زده اش با عذاب ویرانی فعلی که اوکراین
تجربه می کند گره خورده بود، یادآوریِ موقرِ تکرار تاریخ و البته اثرات منفی گرمایش
زمین در آینده ای نه چندان دور.
همه چیز در این نمایش به کدهایی تبدیل شد که بالنسیاگا با آن ها شناخته می شود. المان هایی از تخریب و عذاب در پوشش و حرکات
مدل ها وجود دارد، مدل هایی که هر یک کیسه زباله ای
را میان برف با خود حمل می کنند، کیسه ها بدون شک اشاره ای به جا به جایی های
میلیونی در قرن حاضر نیز دارد، دو مدل اخر یکی لباس ورزشی زرد و یک لباس آبی روشن به
تن کرده اند که انتهایشان روی زمین کشیده می شود، این ترکیب آگاهانه ادای دینی است
به اوکراین، کشوری دموکراتیک که مجبور است برابر تجاوز قلدرمابانه یک نظام شبه
دموکراتیکِ توتالیتر مقاومت کند.
نمایش در یک سیلو بزرگ اجرا می شود، مخاطبان
بیرون محفظه ای شیشه ای و برف گیر حین گوش دادن به سمفونی هایی از آنتونین دووراک و
موتزارت و سپس یک آهنگ تکنو هیجانانگیز مدلهای دِمنا را تماشا میکنند، مدل هایی
در مبارزه با باد تصنعی شدید و برف مصنوعی که به صورت و بدنشان میکوبید.
درست است که تمامی عناصر این اجرا پیش از تجاوز روسیه به اوکراین و بی خانمانی بیش
از 10 میلیون اوکراینی و پناهندگی بیش از 4 میلیون اوکراینی به خارج از کشورشان اماده
شده است اما نمی توان منکر شباهت های استعاری بین این تجربه مصنوعی و آن تجربه واقعی
شد، خود دمنا در این مورد می گوید:"ما با یک صحنهْ آرایی کاملا اگاهانه مواجه
ایم".
او که در یادداشت های این اجرا خود را "همیشه
پناهنده" توصیف می کند، علی رغم انکه اکنون در سوئیس ساکن است و مدتی را نیز در
اودسای اوکراین گذرانده است درباره میزانسن اجرا می گوید: "خودم را در
پناهگاه می بینم و به مسیری می اندیشم که سی سال پیش طی کردم، مانند پسران و
دختران 10 ساله اوکراینی که اکنون با پدر و مادرشان این شرایط را تجربه می کنند،
وقتی سقف بالای سرشان روی شان آوار شده است . . . امروز اینجا ایستاده ام و این
اجرا را نمایش داده ام، تلاشم ان بوده است که در وجهی بصری و نمایشی مردم نیمه
برهنه ای را تصویر کنم که از میان باد می گشایند."