تورق کتاب های تاریخ طراحی مسئله ایی را به خوبی عیان می سازد؛"طراحان بزرگ" همگی یک وجه مشترک داشته اند؛ همه ان ها مرد بوده اند.
طراحی طی بخش عظیمی از قرنی که گذشت باشگاه مردان بود. حتی در باهاوس، مدرسه ی" نخبه محور" هنر و طراحی المان، زنان تازه در انتهای دهه 20 ان هم ، صرفا، در رشته های سفالگری و پارچه بافی اجازه تحصیل یافتند. وضعیت در فرانسه هم بهتر از المان نبود؛ زمانی که شارلت پریاند 24 ساله، در سال 1927، پا به استودیوی معماری لُکُربُزیه در پاریس گذاشت و به عنوان طراح مبلمان درخواست کار کرد، لکربزیه تقاضای او را با ذکر این جمله که "ما این جا روی کوسن ها سوزن دوزی نمی کنیم" رد کرد.
البته کُربو چندماه بعد وقتی کارهای او را در نمایشگاهی دید از او معذرت خواست و برای همکاری دعوتش کرد. شارلت به همراه پسرعمویش پیر ژینرت، شماری از مشهورترین مبلمان های قرن بیستم مثل صندلی راحتی چرم ـ وـ استیل و صندلی گراند کانفرت را طراحی کردند. اما هنوز به ندرت او را به عنوان یک طراح می شناسند، این روایت بر زنان طراح دیگری همچون همکار میز ون دروهه؛ لیلی ریچ و حتی همسر چارلز امس؛ ری نیز جاری است.
خوشبختانه اوضاع رو به بهبودی می رود. با نگاهی به صور مختلف طراحی می توان زنانی را یافت که در میان 10 زن برتر ان رشته قرار دارند. پائولا شر در گرافیک، لیزا استراسفلد در طراحی نرم افزار و سوزانا لیکو در صفحه ارایی کتب و دیگر محصولات نوشتاری نام هایی شناخته شده اند. هِلا یانگِرس را در سطح جهانی به عنوان سرامد طراحان مبلمان می شناسند و ایرما بوم را نیز در گرافیک کتاب واجد چنین جایگاهی می دانند. میوچا پرادا در دنیای مد و زاها حدید در دنیای معماری، شاید از پادشاهان نباشند، اما بی نهایت تاثیرگذارند.
اما هنوز یک جای کار می لنگد. فقط چند زن مستعد توانسته اند از سقف شیشه اییglass ceiling عبور کنند، اگرچه حضور همین ها در حوزه طراحی مشتی نمونه ی خروار می باشد. فقط یک زن ـ زاها حدید ـ تاکنون موفق شده است جایزه ی معماری پریتزکر را از ان خود کند. "وضعیت هر روز بهتر می شود" این را شِرـ تنها سهام دار مونث گروه طراحی پِنتاگرام در نیویرک برای بیش از یک دهه ـ ابراز می کند. "اما هضم این روند هنوز برای زنان سخت تر از مردان است" چرا که، حضور معدود طراحان زن در دفاتر غول های طراحی به هیچ وجه نمی تواند تصویری واقعی از بازار کار تخصصی باشد که اکنون از زنان اشباع شده است. همین روایت بر اموزش طراحی نیز جاری است. حدود 64 درصد دانشجویان سال اخر مقطع کارشناسی طراحی در مدرسه طراحی رُد ایلند را زنان تشکیل می دهند و معماری ـ این اخرین پدیده ی همچنان مقاوم ـ تنها رشته ایست که اکثریت در ان هنوز با مردان است. زنان، طی یک دهه گذشته، 55 درصد از اعضای اِی آی جی اِی ، اتحادیه طراحان حرفه ای؛ مجموعه صنعتی طراحان گرافیک، را تشکیل داده اند اما تنها چند موسسه مهم طراحی گرافیک توسط زنان اداره می شود.
چرا وضعیت این گونه است؟ ریچارد گریف، مدیر اجرایی یکی از دفاتر، می گوید"زنان کار با گروهی دست چین شده در استودیویی کوچکتر با کارفرماهای محدودتر و گلچین را ترجیح می دهند". تجربه یانگرس از تدریس در زاگاهش هلند موید این نظر است؛ او می گوید"برای این که در اوج قرار بگیرید، باید صدای خود را به دیگران برسانید، اعتماد به نفس داشته باشید، روحیه کارافرینی نیز لازم است، در کنار تمام این ها باید استعداد طراحی هم داشته باشید . . . من زنان باهوش بسیار زیادی تربیت کرده ام و کلی زجر کشیده ام تا ان ها را پیش ببرم، اما غالب ان ها خیلی خجالتی، احساساتی، شکننده و فاقد اعتماد به نفس و حس جاه طلبی می باشند".
از سوی دیگر، زنان هم به واسطه ی نابرابری دستمزدها در رشته طراحی و هم سوبرداشت های رایج موجود در محیط کار تحت فشار قرار دارند. رزانا سامرسن؛ طراح مبلمان، می گوید "وقتی در کارخانه ایی مشغول به کار هستم و سیستم های مکانیکی دچار مشکل می شوند یا مشکلی بر فرایند ساخت تاثیر می گذارد، سئوال ها را به همکاران مرد من ارجاع می دهند . . . البته همکارانم به من لطف دارند و تاکید می کنند که من پاسخ های بهتری در چنته دارم، علی رغم این مسئله، زمان هایی پیش می اید که راه حل من مد نظر قرار نمی گیرد و مسئله دوباره به مردان ارجاع می شود". در این جا فقط مردها مقصر نیستند؛ شِر می گوید"وقتی کسی به عنوان مشتری به پنتاگرام مراجعه می کند، اگر نام میزبان را پیش او نبرند، به محض این که با من مواجه می شود، در چهره اش می خوانم که پیش خودش می گوید چرا باید این پروژه را به یک زن بسپارم؟، این مسئله در مورد کارفرماهای زن نیز صادق است".
محقرانگاری شایع زنان میان طراحان از دیگر گلایه های رایج است؛ سامرسن می گوید :"زمانی که از فیلیپه استارک[طراح فرانسوی] نقل می کنند که می گوید پیش از این رسم بود ستاره های سینما زنان زیبا را می گرفتند اما حالا طراحان هم این کار را می کنند، دیگر از چه کسی باید انتظار داشت". جدا از این برخی طراحان مرد ـ مانند مارک نیوسن و ارنه کویینز ـ به واسطه برداشتی که از بدن وجود دارد می توانند جنسیت خود را با کارشان ترکیب کنند. این منش از سوی غالب طراحان زن مذموم می نماید و مابقی ان ها نیز تبعات چنین رفتاری را نمی پذیرند.
ان چه توصیف شد، علی رغم ایده ی غالبی که وضعیت را رو به بهبود تعریف می کند، تاسف برانگیز می نماید؛" به زندگی خودم می نگرم، به فرصت های شغلی ایی که دانشجویانم در اینده با ان ها مواجه می شوند، اکنون وضعیت عوض شده است" این ها را جسیکا هلفند؛ گرافیست مدرس دانشگاه ییل بر زبان می اورد. به راستی معروفترین طراحان ـ چه زن و چه مرد ـ همیشه بهترین ان ها بوده اند؟ این روایتی دیگر می طلبد.