سنت طراحی پاویلیـُـن توسط دفتر معماری SANAA به پاویلیُــن سرپـِــنتین ـ انگلستان، لندن، هاید پارک ـ محدود نمی شود ان ها طراحی پاویلیـُـن موزه تـُـــلـیـدو ـ 2006ـ در اوهایو را نیز در کارنامه حرفه ایی خود ثبت کرده اند، اینستالیشن پاویلیـُـن بارسلنای میس ون دروهه در سال 2008 نیز از جمله دیگر پروژه هایی بوده است که در ان SANAA با فهم کارکردی و زیبایی شناسانه از پاویلیـُــن مواجه شده است. اما قدمتِ اکنون ده ساله پاویلیـُـن سرپنتین، اهمیت و شهرت معمارانی هم چون رم کول هاوس، فرنک گری، زاها حدید و دیگرانی که پیش از SANAA موفق به طراحی پاویلیون گردیده اند، فرایند انتخاب طرح، بازه زمانی چهار ماه حدفاصل معرفی طرح انتخابی تا پیاده سازی، اجرا و بازگــــــــــشایی پاویلیـُـن برای مدت سه ماه، تاثیری که بازگشایی هر ساله پاویلیـُـن بر حال و هوای تابستان های لندن می گذارد و شاید از همه مهم تر پوشش رسانه ایی تمامی این روی دادها، پاویلیـُـن سرپنتین و معماری ان را تبدیل به یک شاخص تحلیلی برای ارزیابی بارزه های روزامد معماری ساخته است.
نهمین پاویلیـُـن از سری پاویلیـُـن های گالری سرپنتین اولین بنایی است که SANAA در بریتانیا طراحی و اجرا کرده است؛ گستره ایی است الومینیومی و مسقف برای دمی ارام گرفتن، هم نشینی، خواندن، شنیدن؛ کاتالیزوری است برای شکل دادن به حوزه عمومی در محوطه پارک، پوسته ی الومینیومی بی نهایت سیار و دوره گرد اثر، هم چون بخاری منتشر میان درختان عمل می کند، پاویلیـُــن سایبانی است رفلکتیو که هم چون موجی مورق پارک را می پیماید.
ظاهر بنا با تغییر اب و هوا تغییر می کند؛ و از منظری پدیدار شناسانه، ان گونه که نوربرگ شولتز می گوید: زمین را به اسمان پیوند می زند اما این بخار مواج الومینیومی علی رغم صلبیت وجودی اش بر خلاف ان چه مارکس می گوید به هوا نمی رود بلکه با پیرامون خود ممزوج می گردد و بر این سیاق بنا علی رغم وابستگی ساختاری بسیاری از عناصر تعریف کننده هستی شناسانه اش به وضعیت مدرن، در چارچوب مدرنیته توسعه مدار متصلب نیمه اول قرن بیستم قابل تحلیل نمی باشد.
پاویلیـُــن، که با صندلی های طراحی شده SANAA برای نـِـکست مارونی فرنیچربندی شده است تا فهم جدیدی از ادیتوریوم و کافه را نیز ارائه دهد، وارث برخی خواص اشکارا تکرار شونده در مجموعه اثار SANAA می باشد، بارزترین ان ها شاید گشودگی نسبت به پیرامون است، تخلخل حجمی و پر و خالی های مواج مرکز اموزش رلکس که هم اتفاقات پس زمینه بنا را تصویر می کند و هم عمق خود اثر را به نمایش می گذارد، حفره های چهارگوشی که از بدنه بیرونی مدرسه طراحی زُلــِوریـــَن یک غربال مشبک ساخته است، بدنه، تماما، شیشه ایی و مدور موزه هنرهای معاصر کانازاو، و شبکه متخلخل الومینیومی ریز پردازش شده مدولاری که بدنه موزه هنرهای معاصر نیویرک را تعریف کرده است همگی جان مایه گشودگی نسبت به پیرامون را تصویر می کنند، اگرچه سیاست حاکم بر پرداخت این ایده در هر کدام متقاوت عمل کرده است. سیاست افقِ مواج مرکز اموزش رلکس در پاویلیـُــن گالری سرپنتین تبدیل به سیاست ورقه ایی منتج به وحدت سطحی مواج گردیده این خط مشی در طرح پیشنهادی SANAA برای پالم فارست در اسپانیا تبدیل به سیاست پیچشی و مدورِ مواج پر از خلا مبتنی بر مسیر گردیده است، اما در تمامی این مثال ها مناسبات پویا با پیرامون مد نظر بوده است.
سیاست ورقه ایی واجد کشند مواج افقی حاکم بر پاویلیُــن با توجه به ماده ساخت پاویلیـُــن، تعاملات به لحاظ گونه شناسی بی نهایت متنوعی را ایجاد می نماید، کلیت اثر ورقه نازکِ الومینیمی ایی است سوار بر ستون هایی لاغر، اما حوزه کنش پوشش سقف در کنار کارکرد رفلکتیوش دو مقیاس کاملا دو گانه دارد؛ جدا از ان که برای مخاطبی که از بیرون به اثر نگاه می کند بازتابی از اسمان و در برخی سطوح به سبب ارتفاع پایینش ـ تقریبا چسبیده به زمین ـ درختان و فضای پیرامون است، به سبب الومینیومی بودنش خصلت رفلکتیو خود برای فردی که زیر ان قرار می گیرد را نیز حفظ می نماید، رفتار متغیر سطوح رفلکتیو محصول اب و هوا و زوایای مختلف نگاه نیز می باشد، شکل بیومرفیک پاویلین نیز این خصیصه را تشدید می کند؛ طراحان بر این موضوع تاکید دارند که پاویلیـــُــن هم چون اب و رنگین کمان فاقد جان مایه طراحانه ی از پیش مقدر است، استفاده از ماهیت رفلکتیو در طرح پیش نهادی دفتر SANAA برای پالم فارست نیز وجود دارد در ان طرح دفتر از پوسته رفلکتیو گذر کرده و با توجه به کارکرد طرح به مسیر رفلکتیو نزدیک شده است.
دفتر معماری SANAA که پیش از این اینستالیشنش برای پاویلیـُــن بارسلنا را با خواست کمترین میزان تاثیر بر ماهیت و عناصر ساختاری تعریف کننده وضع موجود پاویلیـُــن در انتهای سال 2008 اجرا کرد و از مصالح اکریلیک اعمال شده بر کف پاویلیـُـن با هدف ایجاد غشاهای شفاف برای نیل به یک اتمسفر نو، بدون دخالت در خطوط اصلی استفاده نمود تا نهایتا به رفلکشنی ملایمی دست یابد که ماهیت پاویلیـُـن میس ون دروهه را از روح اصلی اش منحرف نسازد، ماهیت اینستالی پاویلیـُـن سرپنتین را در گزاره "معماری مودی یا اتمسفریک" که خود طراحان وضع کرده اند پی گرفته است؛ باران های موسمی تابستانی لندن و قطراتی از اب باران یا شبنم صبح گاهی که به داخل پاویلیُــن راه می یابند و برگ درختی که بی هوا به زیر سقف پاویلیـُــن سر می خورد همه در خدمت این ماهیت می باشند .
پاویلیـُــن که خود را در هر جهتی ولو کرده است در مقایسه و شاید تنافر با یک ساختمان معمولی، شدیدا بر تعریف نشدنی بودنش تاکید دارد، هم فضایی است زیر سقف، هم عرصه ایی است که حدفاصل درختان شکل گرفته و هم قطعه ایی از پارک است، معماری ضد جعبه پاویلیـُــن از نظر شکلی ضد تنظیم نیز می باشد و با پوش مسقف کننده و پوش های حائل که از عناصر ابتدایی طراحی می باشند در تضاد کامل قرار دارد و بیشتر به فضایی می ماند که ارام و قرار ندارد، حتی دیواره پلکسی گلاس محاط کننده ایتریم و کافه بنا به گفته طراحان ، صرفا، عمل کردی دارد اقلیمی برای مواجه با باد غالب، چرا که ان ها خواهان ترکیب بندی حجمی برای شکل دادن به فضا نبوده اند، از این منظر پاویلیـُــن ضد حجم و ضد فضای تعریف شده نیز خواهد بود که با ذات کارکردی اش ـ وقفه ایی دل نشین در روح پارک ـ نیز هم بندی عمیق دارد.
پاویلیـُــن محصول فضایی است که منتج از هم کناری سطوح نمی باشد، فضایی فاقد سلسله مراتب فرعی و اصلی، حتی ستون ها نیز صرفا نشانه ی ساختمانی بودن نیستند بلکه تداوم فضایی را نیز تصویر می کنند، هندسه نامتعارف و فقدان فیزیکِ مرز نه تنها پلان ازاد که شکل ازاد را نیز به چالش گرفته و با کلیت اثیری اش شاید گامی باشد منطقی برای رسیدن به ان چه SANAA در طرح پیشنهادی اش برای پالم فارست بدان دست یافته: مســــیر ازاد، مبتنی بر این زاویه نگاه شاید بتوان پاویلیـُــن گالری سرپنتین را به واسطه ی بن مایه ضد گونش و معماری شدیدا فضا مدار و غیر وابسته به دیگر عناصر اکادمیک معماری، طراحی در مناطق ممنوعه معماری دانست؛ این اثر به راستی فقط فضاست و فرایند طراحی اش فقط و فقط با حضور ادم ها به پایان می رسد.
پاویلین ان گونه که طراحان می گویند پارک مدار است؛ SANAA معماری ایی که جان مایه ان پارک است را در مرکز اموزش رلکس در لـُـزان سوییس نیز ازموده است و از ان ازمون موفق بیرون امده، بنای مبتنی بر سیاست هایِ افقیِ پانارامیکِ گالریِ سرپنتین SANAA نیز همان جان مایه ی پارک مدار را دوباره محک می زند؛ دید پی در پیِ ممتد و لاینقطعی از نما ها که خود بنا نیز جزیی از ان ها به شمار می اید شرایطی را فراهم می اورد تا پاویلیـُــن هم چون بستری فاقد دیوار برای فعالیت تعریف شود که حدوث منظری بی واسطه؛ در هم کشنده چشم اندازهای پیرامونی و تقویت کننده دسترسی فراگیر از تمام جهات را نیز امکان پذیر سازد و تنها وقفه ای باشد در گذر از پارک، بنایی باشد ضد سرعت گیری، بنایی ـ اگر بتوان چنین اسمی بر ان نهادـ که برای ورود به ان نباید هیچ مناسکی را رعایت کرد و هیچ جهتی را انتخاب نمود، پاویلیـُـن امتداد روح پارک است، از این رو شاید بتوان انتزاعِ مینیمالیستیِ تماتیک موجود در دیگر اثار SANAA را دوباره این جا نیز یافت؛ انتزاعی که نباید در هستی شناسی اثر به دنبالش گشت بلکه ریشه ی ان را باید در انتزاع منتج از روح مکان دانست.
پاویلین SANAA اگر به سبب شکل منتج از وضعیت های زیستی، ریشه در نظریه تکامل داشته باشد به سبب خود بازتاب نگار بودنش ریشه در فهم طراحان از نظریه روان کاوی دارد؛ پاویلیـُــنی مستتر در میان درختان که خود را در اینه ی خود می اراید نه دچار شیزوفرنی است و نه پیرامون ترسی ونه دیگرهراسی و نه تنگنا ترسی، هیچ کدام از این خواص را نیز به مخاطبانش منتقل نمی کند، این اثر از نظر روانی کاملا سالم است.
پاویلـــیُن سرپنتین SANAAمتناسب با کارکردش ضد ایکـُــنیک است اما این بارزه در تناسب کامل با اقتصاد رکود نیز قرار دارد، انگلستان نیز تنها کشور عضو جی 8 می باشد که هنوز نتوانسته از رکود خارج شود، با این پیش زمینه شاید یکی دیگر از دلایل عمده انتخاب طرح SANAA برای گالری سرپنتین 2009 نیز اشکارگردد؛ طـــرح کاملا در خدمت زیبایی شناسی رکود طراحی شده است و حامل روح زمان نیز می باشد، البته SANAA در طرح پیشنهادی اش برای گذرگاه پالم فارست در اسپانیا سیاست هایی شبیه به سیاست های اتخاذ شده در گالری سرپنتین را در شمایلی ایکـُــنیک به اجرا در اورده است تا ثابت کند سیاست های طراحی اش می توانند بر محدودیت های اشل نیز فائق ایند.
شاید گالری سرپنتین در قیاس با مرکز اموزش رلکس و موزه هنرهای معاصر نیویرک مهم ترین اثر معماری SANAA نباشد اما بارزه هایی که برخی از ان ها در این نوشتار برشمرده شدند و در این اثر نیز به خوبی نمایان هستند بی شک از بنیادی ترین خواص روند معماری است که SANAA در حال خلق ان است، این خصوصیات در کنار توجه رسانه ایی که پس از انتخاب SANAA به عنوان طراح پاویلین ایجاد گردید بی شک نقشی عمده به پاویلین گالری سرپنتین در انتخاب SANAA به عنوان برنده پریتزکر داد، از این حیث تحلیل این اثر لازم می نماید اما پرسش بنیادی شاید این باشد که الگوی رفتاری دفتر SANAA پس از انتخاب به عنوان دفتر معماری برنده پریتزکر چگونه خواهد بود؟ ایا ان بارزه های ساده و صمیمی و کمتر رسانه ایی به حیات خود ادامه خواهند داد؟ یا ان که دفتر هم چون بسیاری دیگر راهی غیر از این پیش خواهد گرفت؟