ژان نووِل[i] رو به روی اولین ساخته اش در بریتانیا ایستاده، استرکچری تماما سرخ که در میانه چمن افتاب خورده کینگستن گاردن لندن شدیدا به چشم می اید، خودش می گوید:" شما در پارک قدم می زنید، به اطرافتان نگاه می کنید، چیزی سرخ بین درخت ها چشمانتان را می گیرد، این چیه؟ کشتیه؟ سیرکه؟ یا چیز دیگری ست؟ نمی دانید، پس می ایید نگاهی می اندازید".
معمار فرانسوی در مورد پاویون[ii]pavilion تابستانی ایی که برای گالری سرپنتین[iii] طراحی کرده است صحبت می کند، منبع الهام این راپسودی سرخ چیست؟ خودش می گوید:" همه چیز به ان لحظه برمی گردد، درست وقتی که افتاب تابستانی کاملا در چشم شماست، درست همان زمانی که چشم شما سو سو می زند، جهان در هاله ایی سرخ فام فرو می رود".
به نظر می رسد این "شیشه تیره بزرگ"، نوول ان را این گونه صدا می زند، که با زاویه ایی قابل تنظیم رو به حجم اصلی پاویون خم شده است، می تواند حسی ترس و احیانا خطر را در جان مایه creation چشم نواز پاویون بدمد. ژان نوول می گوید پاویون از یک سو ماشین افتاب است، سیاقی برای جهت دادن به نور افتاب و از سوی دیگر به گلی شکننده می ماند که زیر نور تابستانی در پارک می روید، تا پاییز به حیات خود ادامه می دهد و ان گاه غیبش می زند[vi]. البته، رنگ سرخ یک جورهایی رنگ لندن هم هست ـ رنگ اتوبوس ها، صندوق های پست و حتی سربازان ملکه ـ اما این جا رنگ سرخ بیشتر ملهم از افتاب است".
اما نوول که جا پای معماران پیشین سرپنتین؛ اسکار نیومـِـیر، زاها حدید، تـُـیو ایتو و رم کول هاوس گذاشته است به چیزی بیش از افتاب گیری می اندیشد؛ "من می خواستم پاویون هیجانات [محیطی و انسانی] را جذب و تصفیه کند؛ جای دنجی باشد مملو از شوق و صمیمیت. به عنوان یک معمار مشارکت در برنامه ایی که تبعاتش محدود باشند بی نهایت خوش ایند است، چرا که پاویون می اید و می رود ، ان چه باقی می گذارد صرفا یک رد است؛ بازتابی از هیجان، نه چیزی بیش از این. بر این روال معمار این ازادی را دارد که حین طراحی در قامت یک ارتیست ظاهر شود؛ طراحیِ پاویون یک کارِ صد در صدِ معماری نیست، پاویون ساختمانی است برامده از رویا که به ما اجازه می دهد کمی از احساساتمان را با کار ترکیب کنیم، طراحی پاویون معماری حین گذراندن تعطیلات است.
پاویون نوول سازه ایی ساده و در عین حال فاخری است که در نمایی ریزبینانه خود را فراتر از یک تندیسِ رنگینِ درخـــــــشان تثبیت می کند، برخی از سطوح سرخش نور را کاملا جذب می کنند و برخی ان را منعکس می سازند. زیر سقف های قابل تنظیمش عکس هایی از یک پارک بزرگ دیگر در یک پایتخت دیگر اویزان است: پارک لکزامبورگ Jardin de Luxembourg ـ البته ان پارک مثل غالب پارک های فرانسوی پارکی رسمی است، درست برخلاف نمونه های انگلیسی شان که راحت تر و بی دغدغه ترند. عکس ها توسط ژان بودریار؛ فیلسوف شهیر فرانسوی که سه سال پیش از دنیا رفت گرفته شده اند، ژان بودریار که برای نوول مثل یک دوست بوده است، تاثیری به سزا بر کار حرفه ایی او هم داشته است؛ بنابراین این پاویون ادای دینی است به فیلسوف مرده، تا معمار و فیلسوف یک بار دیگر با هم در این عرصه سبز پر جنب و جوش قدم بزنند.
سازه پاویون، که با کمی کمک از طرف مهندسین آرُپ Arup به سرپرستی دیوید گِــلُوِر و سِــسیل بالمُــند طراحی شده است، به وضوح یک اسباب بازی است؛ واقعیت این است که در اُدیتـُــرییُم، هم بحث های جدی در می گیرد و هم اتفاق های متنوع دیگری رخ می دهند، اما چیدمان فضاها به گونه ایی تنظیم شده است که مردم پیش از ورود به ان جا این امکان را داشته باشند تا در کافهِ بار پاویون گپی بزنند یا در محوطه چمن اطراف پاویون روی میز سرخ پینگ پنگ بازی کنند یا لگدی به توپ سرخ بزنند و یا فریزبی سرخ پرتاب کنند، ولی ایا نیازی به این قدر بازی گوشی و سرخوشی بود؟
پاویون سرپنتین، طبق روال تاریخی اش، همیشه توسط معماری طراحی می شد که پیش از طراحی پاویون، بنایی را در بریتانیا ساخته یا تکمیل نموده بود. پاویون 2010 در این میانه، اما، گامی به جلو بوده است: پاییز امسال شاهد افتتاح وان نیو چینج One New Change نوول؛ مجموعه تجاری ـ اداری منافشه برانگیزی واقع در جبهه های شرقی کتدارال سنت پل، خواهیم بود؛ مجموعه ایی که از نظر نوول تحت شمول معماری جدی قرار می گیرد، حتی جدی تر از یک راکتور هسته ایی. او، خودش، بنا را هم چون یک "بمب افکن رادارگریزstealth bomber" می داند:"علی رغم عظیم الجثه بودن بنا، مجموعه با شیشه مات و کدر نما خواهد شد، گویی می خواهد حجم خود را پنهان سازد". پرنس چارلز سعی کرد شانس حضور نوول در این پروژه را کم کند، اما تلاش هایش برای تحمیل معماران مورد حمایتش با شکست مواجه شدند، از همین روست که بسیاری بر این عقیده اند پاویون، که در نوع خود بیش تر ور رفتن با معماری است[تا خود معماری]، در قیاس با وان نیو چینجِ [بعضا رادیکال] در حال ساخت، خواهد توانست تا اندازه ایی تعادل را به کارنامه نوول در بریتانیا [ی محافظه کار] برگرداند.
باعث شرمساری است که اولین پروژه مهم و ماندگار نوول در بریتانیا یک مجتمع گنده تجاری است. توان او در طراحی گالری های هنری، سالن های کنسرت و موزهاست؛ موسسه جهان عرب[vii] Institut du Monde Arabe؛
یک بنیاد فرهنگی مسحور کننده بر کرانه رود سن در پاریس، تکمیل شده به سال 1987، بنیاد کارتیه Fondation Cartier؛
مرکز هنرهای پاریسی که در سال 1994 تکمیل شد و زیبایی بی چون و چرایش را به واسطه لایه هایی از صفحات بزرگ شیشه ایی اش اشکار می سازد و سالن کنسرت کپنهاگن؛ مکعبی مشبک که روشنایی اش در شب تاثیری خیره کننده دارد و همین پارسال به پایان رسید، از جمله بهترین اثار این معمار پر کار 64 ساله می باشند. هر کدام از این ساختمان های با ظرافت پرداخت شده ی معماگون، به واسطه یکی از این سه رنگِ عمده بیانِ بصری به خود گرفته اند: نقره ایی، سفید و ابی.
"معماری گفت ـ وـ گوست" نوول با تاکید بر این نکته ابراز امیدواری می کند:"امیدوارم شاهد برخی از بازی های هم بندکننده ایی incorporated games که در وان نیو چینج اعمال کرده ایم باشیم، در وان نیو چینج تراسی را طراحی کرده ایم که چشم اندازهایی تازه از شهر و سنت پل را تصویر می کند، اما بنا از ان ظاهر شیشه ایی شفافی که امروزه نمای 99% بناهای شهری را تشکیل داده و همه جا را شبیه به هم می سازدmakes everywhere seem nowhere فاصله می گیرد". او در پاسخ به این سئوال که ایا می توان ایده های به عاریه گرفته از گالری های هنری و پاویون ها را در ساختمان های بزرگ تجاری به کار بست پاسخ می دهد:" اگر مطلوب باشد، امکان پذیر است. معماران باید دریچه هایی رو به فردا تعبیه کنند، حتی اگر این دریچه ها هیچ گاه گشوده نشوند".
بهترین طراحی های تجاری نوول بلندمرتبه سازی هایش بوده اند؛ ساختمان 38 طبقه توره آگـــبَــرTorre Agbar در بارسلنا، پسرعموی کاتالانی گرکینِ[viii] Gherkin نورمن فاستر ( که در همان سالی که گرکین افتتاح شد، 2004، تکمیل گردید، البته پرداخت بدنه توره آگبر بر خلاف پرداخت الماس گونه بدنه گرکین موزاییک مانند است)، طرح پیشنهادی و متاسفانه ساخته نشده برای تور سانز فاینزTour SansFins [یا برج بی پایان]؛ یک اسمان خراش 1300 فوتی قلمی و ناملموس که در اسمان بالای مجموعه اداری لادفانس پاریس گم می شد و هتلی در لـُـسِـــرن[سویس]، که یک دهه پیش افتتاح شد و بار دیگر علاقه نوول به غوطه ورکردن مخاطبانش در رنگ های قوی را نشان می دهد؛ این بار سیاه.
من در این هتل بوده ام: حسی که داشتم خیلی شبیه چند روز در پوست ژان نوول فرورفتن being Jean Nouvel بود و بینشی عمیق نسبت به سبک او را سبب شد، سبکی که به حدی عمیق است که می توان ان را یک فلسفه دانست. سوییت من ـ که یک سویش سیاه بود و یک سویش سفید و رو به یک باغ بامبوی سحرانگیز باز می شد ـ در امتداد راهرویی با بدنه کاملا سیاه قرار داشت که امکان تمایز میان شب و روز را غیرممکن می ساخت. این جو وهم الود با پخش سکانسی از [فیلم] این میل مبهم هوسِ بونوئل بر سقف اتاق خواب توسط پرژکتوری سقفی تشدید می شد؛ این سکانس بارها و بارها تکرار شد و من نمی توانستم قطعش کنم؛ این وضعیت فراموش نشدنی، رویایی و اگر بخواهم رو راست باشم یک جورهایی عذاب اور بود.
نتیجه کار نوول وقتی به هنر، هنرمندان و کانسپت های خیالی می پردازد بی نظیر است، دو تا از پروژه های مهم هنری او در حال حاضر در خاورمیانه در حال اجراست: موزه لوور ابوظبی و موزه ملی قطر. هر دو طرح، که برفراز باغ هایی ابی قرار گرفته اند، تلاش دارند با شمایل کاروان سراگونه شان پاسخی درخور باشند به منظر بیابانی پیرامونشان. ژان نوول در این مورد می گوید:" به نظر می رسد تازه اول راه است و کار معماران اروپایی هنوز در خاورمیانه جا نیافتاده است" او ادامه می دهد: "ما باید بهتر از قبل عمل کنیم، باید به جای تاکید صرف بر تحمیل طرح های ناهم خوان inappropriate و از پیش اماده ready-made بر این بافت صحرایی، راه های کمک به تحققshape معماریِ حقیقیِ عربی را بیابیم".
نوول معماری است به طور دل نشین حقه باز، که کلک های زیادی از سوییت های سیاهِ تابلوش اموخته و ان ها را هر از گاهی از استینش بیرون می کشد، اما تمام این حقه ها به همان میزان که فلسفی اند، رمانتیک هم هستند: طرح پیشنهادی برای تور سانز فاینز نشان می دهد که چگونه امکان دارد ساده ترین گونه های ساختمانی، در این مورد یک بـِـلُک اداری، تبدیل به اثری شود که در عین نکته بینی و جسارت سازه ایی واجد تخیل شاعرانه نیز باشند، ادامه ی این کلک های حقیقی دل نشین را می توان در پاویون او نیز مشاهده کرد؛ زمانی که می بینیم خورشید[در لندن بارانی] بر پاویون سرخ او می تابد، خیلی سخت است که او را انسانی خوش بینoptimist و البته خوش شانس ندانیم، انسانی با نگاهی غیرفرانسوی و البته خوش بینانه به اب و هوای[غالبا بارانی] بریتانیا، او واقعا خوش شانس بوده که از "ماشین افتاب" اش در میانه این موج گرما پرده برداری کرده است، اما اگر دنیا تیره شود و هوا بارانی هم برای او خیلی فرقی نمی کند، خیلی راحت خودش را زیر چتر سرخ بارانی اش جمع و جور می کند و هم چنان به سخن رانی در مورد منبع الهام اثرش ادامه خواهد داد.
[i] - معمار فرانسوی فارغ التحصیل مدرسه بوزار پاریس، برنده جوایزی هم چون جایزه معماری اقاخان، ولف پرایزِ هنر(2005) و پریتزکر پرایز(2008)
[ii]- اتیملژی واژه در زبان فرانسوی به کیوسک، در فارسی و ترکی به کوشک، رواق و قصر برمی گردد فهم مد نظر این مقاله از این واژه اما ریشه در خیمه گاه دارد، سازه ایی با قابلیت گشودگی از اطراف که بیش تر هم تابستانی است، برای نزدیک شدن به این فهم از این ریشه و معاصرسازی ان بهتر است غرفه را در مقام برابر نهاده انتخاب نماییم.
[iii]- از سال 2000 به این سو گالری سرپنتین هر ساله طراحی و ساخت پاویون یا غرفه ایی را به یکی از معماران مطرح جهانی سفارش می دهد، محصول نهایی در تابستان هر سال در معرض دید عموم قرار می گیرد و با پایان تابستان به 40% فیمت تمام شده فروخته می شود، هدف برگزار کنندگان از سفارش چنین غرفه ایی جدا از وقایع هنری ایی که در حاشیه و به واسطه ساخت پاویون رخ می دهد، بیشتر ارائه جان مایه و روح معماری معاصر است.
[iv]- واژه ریشه ایی لاتینی دارد و به فضای اختصاص یافته برای حضار جهت شنیدن اتلاق می شود، نمود کالبدی ان را نیز می توانیم در تئاتر کلاسیک یونانی و رومی بیابیم.
[v] - برگردان این عبارت بیشتر بر اساس شاکله های معرفی شده در کتاب های کلاسیک تبیین کننده عناصر بصری در طراحی محیطی انتخاب شده است.
[vi]- معمار به موقتی بودن بازه نمایش پاویون اشاره دارد، همان گونه که پیش تر گفته شد پاویون با اتمام فصل تابستان برچیده می شود.
[vii]- طراحی این بنا جایزه معماری اقاخان را برای نوول به ارمغان اورد.
[viii]- این بنا به ساختمان سوییس رِ نیز مشهور است که در بخش مالی ـ تجاری لندن واقع شده