شهر در کار شما محل منازعه است، این منازعه و کشمکش از برای چیست؟
دیوید هاروی: در یک رویکرد مثبت، شهرها دائما در کار کشف چیزهای تازه و تبدیل ان ها به عرف های کارکردی اند. شهرها دائما تغییر می کنند و این بارزه است که شهر را از منظر مطالعه فرایندهایی که در ان ها حادث می شود جذاب می سازد، حتی اگر این فرایندها سیاقی منفی و تبعاتی ناموجه به دنبال داشته باشند، مثلا این واقعیت که شهرهای موجود در قامت پدیده هایی که زیست ما در ان ها به وقوع می پیوندد، اساسا محصول روندهای انباشت سرمایه اند. از جمله ی این روندهای منفی می توان به روی کردهای مستتر در نوسازی بافت های فرسوده، توسعه بخش های ساخت و ساز تجارت محور و ولع فزاینده و پایان ناپذیرِ ساختن اشاره کرد، روی دادهایی که عملا شهر را به خانه ی طبقه مرفه و تنْ اساتر تبدیل می کند. خوشبختانه، در میان این توده کم اثر هنوز هستند مردمانی که این روند را نمی پسندند و با این رَویِه بر افرینش شهرهایی که در ان می زیند به مقابله برخاسته اند. پرسش اساسی این جنبش مقاومت شهری این است: چرا ادم هایی که درگیر فرایند انباشت سرمایه اند می توانند شهر را بر سیاق خیال ها و منافعشان شکل دهند و منافع و خیال های ما در شکل دهی به بافت زیستی پیرامونمان نادیده انگاشته می شود؟ مردم در بسیاری از شهرها عمیقا با سیاست های ضد نوسازی [رادیکال] بافت های شهری همدلی و هم راهی می کنند. و البته به گمان من این روی کرد که در میان بسیاری بی نهایت خیالی و نشدنی به نظر می رسد، بسیار بیش از رویکردهای مبتنی بر دیگر روی کردها، طبیعی و شدنی است. جریان هایی شبیه به دفاع از و پی گیری ساخت یک پارک محلی یا اعمال قانون یکشنبه هایِ با اتومبیل کمتر از جمله این تکنیک های دفاعی در قبال فرایند نوسازی اند که بیش از حد رادیکال، کلان مقیاس و دارای تبعات عمیق است. شهر میدان منازعه است. چه کسی شهر را می سازد؟ شهر چگونه ساخته می شود؟ و بر چه سیاقی؟ تمام شهر نشینان در این منازعه موضعی دارند، حتی اگر از مشارکت فعالانه پرهیز کنند.
نمونه ای از نتایج این منازعه را می توان در تاثیرات عظیم و غیر قابل بازگشتی که برنامه ریزان [اعظم و بعضا رادیکال شهری] بر سبک و روش زندگی ما اعمال کرده اند مشاهده نمود؛ برای مثال، بارون ژرژ اوژن هوسمنِ امپراتوری دوم فرانسه را در نظر اورید، کسی که پاریس را نه بر قراری که بود بلکه در قامت شهری مدرن بر قوام بلوارها بازسازی کرد و بر این ره سیاقی نو بر پاریس اراست، یا رابرت موزز را در نظر اورید، سازنده ی قدرتمند و بانفوذی که به تنهایی عنوان پدرِمعنویِ حومهْ شهرنشینی امریکا را یدک می کشد، ره یافتی که عمیقا سبک جاری زیست امریکایی را با تمام تبعات اجتماعی و سیاسی اش مقرر ساخته است. بنابراین مبارزه من علیه ان سرامدانی است که به واسته پشتوانه عظیم مالی شان، بر پروژه های شهری انچنان تاثیر می گذاراند که مناسب حالشان باشد، پروژه هایی که در عمل نه تنها زندگی ان ها، که زندگی تمامی دیگرانی که ناخواسته در همان واحد متشکله فضایی ـ مکانی که شهر نام گرفته می زیند را نیز متاثر خواهد ساخت. بر این قرار جنبش های اجتماعی شهری [همیشه] در هر شهری نضج خواهند گرفت و کنشی واقعی و قابل تامل پیشه خواهند کرد.
نظر به گستره کنش های دیوید هاروی در حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، مسلما پرداختن به تمامی این زمینه ها به سادگی مقدور نمی باشد، با این حال اتووود تلاش کرده است به فراخور توانش بر این متفکر چند بعدی متمرکز گردد، انچه از پی می اید مستنداتی است بر این مدعا:
به دنبال چاپ کتاب "شهرهای شورشی: از حق به شهر تا انقلاب شهری" اتووود نیز همچون دیگر رسانه های متعهد به حوزه عمومی سعی کرد ضمن معرفی کتاب مباحث در گرفته پیرامون ان را نیز پوشش دهد
نوشتار "زندگی به شوق شهر؛ دیوید هاروی و حوزه عمومی" نوشته راگ یاکوب با برگردانی از محمد کیانی منش
یادداشت "شهـر عـام ؛ مروری بر کتاب شهرهای شورشی نوشته دیوید هاروی" نوشته ایوان مک دانلد با برگردانی از فریبا شفیعی
مقاله "دیوید هاروی و شهرسـازی آلترناتیو" نوشته لوییس بردمور
نوشتار "دیوید هاروی و شهر در قامت فهمی انسانْ تولید" نوشته لئوپلد لمبرت
همگی تلاش هایی بودند در این راستا
جز این ها گفت و گوی "جان بریسندن و اد لوییس با دیوید هاروی" نیز بر محوریت همین کتاب شکل گرفته است.
به موازات و به فراخور علائق اتووود کتاب "پاریس، پایتخت مدرنیته" نوشته دیوید هاروی نیز در دو نوبت "اینجا" و "اینجا" معرفی گردیده است.
دیوید هاروی مصاحبه ای نیز داشته است با روزنامه گاردین که در دو بخش بر اتووود منتشر شده است
بخش "اول" که بر بحران مالی و نقش الگوهای شهرسازی متمرکز است
و
بخش "دوم" که بر جنبش اشغال و تاثیرش بر فضای عمومی در شهر موکد گردیده است
نوشتار زاها حدید چیست ؟ بر بستر گفتمانی چپ سعی کرده است وجوه نئولیبرال شهر را مد نظر اورد.
نوشتار جین جیکویز و بازتدقیق اومانیسم شهری به قلم فاطمه حاجی زاده نیز می تواند امتدادی باشد بر نوع نگاه دیوید هاروی به شهر