والتر بنیامین در واکنش نسبت به انچه باقی می ماند می نویسد، زبان به وضوح نشان می دهد که خاطره ابزاری برای واکاوی گذشته نیست، بلکه این وظیفه تئاتر است. تئاتر واسطه ایست برای تجربه گذشته همان گونه که زمین واسطه ایست که بر قرار ان شهرهای مرده مدفون شده اند. کسی که به دنبال یافت گذشته مدفونش است باید خود را در قامت یک حفار تدقیق کند. زبان برای خاطره همان کارکردی را دارد که زمین برای شهرهای مدفون. برلین؟ پاریس؟ پُمپی؟ هم خاطره ها و هم شهرها به واسطه واژه ها و گرد و خاک مدفون شده اند، پس باید از زیر بار واژه ها و زیر خروارها خاک بیرونشان کشید.
ما بر تئاترِ زبان متمرکز می شویم تا گذشته جمعی خود را باستان شناسی کنیم. درست شبیه به توان تاریخی و احتمالا مستور موجود در مکان درست شبیه به نقاشی های دیواری یا مجسمه های حجاری شده بر دیوارها، شبیه به همان هایی که بر دیوارهای ویلاهای پمپی نقش بسته اند یا بر کتیبه های پانتئون. مکان خودش را به واسطه کار ما بر ما مکشوف ساخته و با ما سخن می گوید. باستان شناسی خاطره کاری شاعرانه است که نمی تواند تاریخ یا خودزندگی نامه نوشتی باشد در ان قامتی که بنیامین ان را روایت زمان پیوسته می خواند، زمان و هر انچه در ان است با تمام پیچیده گی هایش بدون هیچ پاسخی باقی خواهد ماند، چرا که چه تاریخ مدفونی که مایل به کشفش هستیم و چه اینده ای که می خواهیم بر قوام این تاریخ مقومش سازیم، هر دو ـ هم گذشته و هم اینده ـ در شرف انحلال اند و برای تحقق هر دوی ان ها مجبوریم که ان ها را در فضای هنری مغروق سازیم.
روایت پی امده که هم تنه ایی به هستی شناسیِ درْ زبانْ مسکنتْ گزینِ هایدگر می زند و هم تاریخِ اکنون میشل فوکو هر دو در پروژه گورستان عمودی عینیت می یابند، محمد کیانی منش از طرف ماهنامه معماری همشهری با روزبه تابنده؛ طراح این پروژه به گفت و گو نشسته است که می توانید مشروح ان را اینجا مطالعه فرمایید، خود این پروژه نیز به صورت خبر اینجا بارگذاری شده است و الترناتیو دیگری برای همین موضوع را نیز می توانید اینجا مشاهده فرمایید.
برای مواجه از نزدیک با شانِ مفهوم خاطره و تبلور ان در بافت شهری نزد والتر بنیامین نیز می توانید ببینید مقاله والتر بنیامین، ترومای اگاهی، شهر، فراموشی رویا و فروپاشی یوتوپیا را به قلم فریبا شفیعی.