دریافت والتر بنیامین از پاریس، تجسد یک فرایند متفکرانه مدرن است. فرم های باستانی کمونیسم همه به نابودی خود self نشسته اند. رژیم های استالینیستی قرن گذشته تندیسی بزرگ از مارکس برافراشتند، البته تندیسی بیشتر شبیه همان مدل های باستانی، نه درخور فیلسوف المانی واضع کمونیسم. پروژه پاساژهای والتر بنیامین مارکس را در قامت یک انسان گرای مدرن تفسیر می کند. والتر بنیامین در این کتاب نشان می دهد چگونه مارکس ازادی و بیان گرایی فردی را ارج نهاده و سرمایه داری را به سبب تخطئه خود self مورد حمله قرار داده و از ان قسم کمونیسمی حمایت می کند که به خود self رهایی بیشتری می دهد. مانیفست کمونیسم، کمونیسم را در قامت جامعه تدقیق می کند که تحت شمول ان "ازادی دگرگونی هر نفر، مبنای ازادی تغییر و تحول و رشد دیگران خواهد بود."
مارکس بر بسط تفاوت میان خودستایی "بد"، که یک جامعه ایده ال نمی تواند تحملش نماید و خودستایی "خوب" که در یک جامعه ایده ال تایید می گردد تاکیید می گذارد و از این ره تلاش می کند به تقریر حق در مقیاسی جهانی بنشیند. لیبرال های مدرن بزرگی همچون زیگموند فروید و جان استیوارت میل نیز بر قوام همین دوگانگی عمل می کنند. به گمان من در قرن بیست و یکم نیز ما بر همین سریر به زیست خود و به شب راساندن روزمان ادامه می دهیم. خودستایی "خوب" والتر بنیامین در پروژه پاساژها با سکس، هجوم بی وقفه لذت های این جهانی، دم به دم عوض کردن البسه و طرح ها برای زندگی کردن و حضور در فضاهایی مملو از بلوارها و پاساژها و شبیه به یک پاریسی مدرن زیستن عجین است، شاید بسیاری بگویند، پاریس والتر بنیامین برامده از تخیلش است اما ایا شریک شدن در خیال های بنیامین بر پاریس جذاب نیست؟