شهرهای ما با مراکز متراکم که بخش عمده محل های کار، خرده فروشی، تجارت، خدمات و رفاه را تامین می کنند و حومه شهرهای گسترده و کم تراکم و تک کاربری، که می توان ان را ساختاری از شهر دانست که ضرورت انجام سفر را موجب می شود و به دلیل تراکم کلی کمِ جمعیت، وابستگی به اتومبیل و در نتیجه سوزاندن سوخت های فسیلی، الودگی شدید را نیز دامن می زنند، جدا از توسعه ناموزون کالبدی، به علت صرف زیاد انرژی و تاثیرات مخربی که بر محیط زیست منطقه ای و جهانی وارد می کنند در بلند مدت پایدار نخواهند بود.
به همین سبب است که بسیاری از کارشناسان طراحی شهری روی در فشردگی و تراکم به مثابه کانسپت توسعه فضایی و کالبدی شهر کشیده اند، از مزایا و الزامات ان می توان به موارد پی امده اشاره کرد:
ـ محدودیت بسیار زیاد توسعه شهری، استفاده مجدد از زیرساخت ها و اراضی توسعه یافته قبلی، تجدید حیات مناطق موجود شهری
ـ حفظ اراضی کشاورزی و باغات به سبب ایجاد یک شکل شهری فشرده و تجمیع جمعیت در تراکم بالا
ـ افزایش تحرک پذیری و بالا رفتن سطح دسترسی به نقاط مختلف شهر به واسطه حمل و نقل عمومی
ـ کاهش حجم ترافیک موتوری و پایین اوردن هزینه حمل و نقل
ـ مطلوبیت کاربری های محتلط به دلیل بالا بودن تراکم کلی جمعیت، کاهش فواصل سفر، به سبب کاربری های مختلط و بالا بودن تراکم جمعیتی
ـ محیط زیستی بهتر به خاطر کاهش کلی الاینده ها
ـ کاهش هزینه های گرمایش در نتیجه بافت شهری متراکم تر و همراه با مصرف انرژی و الودگی کمتر
ـ افزایش پتانسیل اختلاط اجتماعی در نتیجه تراکم های زیاد جمعیتی، مخصوصا هنگامی که با طیف گسترده ای از انواع گونه های مسکونی و ساکنین در محلات مواجه باشیم
ـ تمرکز فعالیت های محلی در محلات و در نتیجه بالا رفتن کیفیت زندگی، امنیت بیشتر و محیط فعال تر