فضای منفی از منظر مفهومی در دل واژه های متفاوتی نشسته است که از میان ان ها می توان به وقفه pause، فاصله interval، نابودگی nothingness، سکوت silence، تهی بودگی emptiness و خلا void اشاره کرد، جدا از انکه باید بپذیریم نفی گری negativity به معنای پوچ گرایی nihilism نیست، بلکه می توان بدان وجه مثبت و ایجابی داد و در قامت ناهمسانی زنده و فعالی که امکانی بر تحقق زبان، حدوث تجربه، اتخاذ تصمیم و تکوین قضاوت می گشاید تعبیرش نمود. بایستی این نکته را نیز مد نظر قرار دهیم که به موازات این تنوع معنایی و واژگانی، شاهد تکثر تعبیری متبادر بر این مفهوم نیز هستیم. اتووود سعی می کند در سلسله ای از تکه نوشتارها وجوه متفاوت تبلور فضای منفی را در گستره های متفاوتی از کنش فکری و عینی بازنمایاند.
پژوهش بر امر منفی و و بعد منفی هستی در نظریه روان کاوی نیز ریشه دارد و مخصوصا در مرحله اینه ای لکان بروزی واضح می یابد:
دیگربودگی تصویری که سوژه در مرحله اینه ای [از خود] می انگارد، بعدی منفی در هستی سوژه می افریند. من در مدل لکانی هیچگاه به تمام معنا "خودم" نخواهم شد، چرا که رابطه ای که تحت شمول ان ایگوی من، منِ من را به منصه ظهور می رساند، بر قوام رابطه با تصویری شکل می گیرد که من نیستم و یک ایده ال دست نیافتنی است. لکان بر شباهت میان منفیت و تاکید بر از خود بیگانگی و بی معنایی ذاتی هستی در جنبش فلسفی اگزیستانسیالیسم تاکید می گذارد، وجهی از اگزیستانسیالیسم که بعضا و به فراخور خود پاسخی است به اثار پدیدارشناسانه مارتین هایدگر، هستی و نیستی نوشته ژان پل سارتر که در سال 1943 به چاپ رسید، ضربانی دارد از هستی و زمان مارتین هایدگر که در سال 1927 به چاپ رسیده است.