فلیسیتی اسکات در کتاب معماری یا تکنوْیوتوپیا به طور همزمان هم پی گیر تبارشناسی جایگزینی است برای چرخش پست مدرن در معماری امریکایی و هم بر مجموعه ای از کنش های تجربی و مناقشات تئوریکی که در فضای معماری انتهای دهه 60 و اوایل دهه 70 ظهور می کند متمرکز می شود. اسکات به راستی آزمایی پروژه ها، اثار کانسپچوال، نمایشگاه ها، کتب و مجلات، طرح های اموزشی و اجراهای پرسروصدایی می پردازد که در این بازه زمانی فضای رسانه ای معماری را تعریف می کنند، اما در پس این کاوش او به دنبال تدقیق و تثبیت این باور است که معماری می تواند هم به لحاظ سیاسی و هم اخلاقی همْ گره باشد. اگرچه اسکات به درستی می پذیرد بخش عظیمی از این استراتژی ها از جریان غالب کنش معماری امریکایی دور است اما تاکید می کند که این گرایش های جاه طلبانه ـ که همگی بر توان بلقوه و مانای معماری برای حدوث تاثیرات اجتماعی و سیاسی تاکید دارند ـ در بلندای تاریخ به هیچ وجه کم تاثیر نبوده اند.
فلیسیتی اسکات به بررسی گرایش های تئوریک عمده و حاشیه ای مطرح در این بازه زمانی می پردازد، او از یک سو نقد مارکسیستی امثال میر شاپیرو بر معماری را مد نظر قرار می دهد و از سوی دیگر تعبیر امیلیو آمباس از طراحی محیطی، تلاش های معمارانه گروه آنت فارم، تجربیات رادیکال معماران در ایتالیا، اولین تجربیات رم کولهاس و تمرین باکمینستر فولر برای ترکیب عمیق تر معماریِ شهری با تکنولوژی را تحت شمول بررسی خود می اورد.
نقطه عطف کتاب او همْ رسش این تلاش های متقدم است با وضعیت امروز، به طور مشخص او تلاش می کند فرصت های از دست رفته برای مواجه سیاسی و اخلاقی با معماری را یک بار دیگر ارزیابی نماید.
در زمانه ای که شاهد تلاش برای تعمیق نظرگاه های سیاسی در حوزه معماری و طراحی هستیم، کتاب معماری یا تکنوْیوتوپیا که زیرْعنوان دومش "سیاست پس از مدرنیسم" است عملا راهی است برای انکه معماری و طراحی بتوانند به واسطه کنش شان در مورد شرایط معاصر سخن بگویند.
از دیگر کتبی که بر کنش معماری در این بازه زمانی موکد شده اند می توان به توپولوژی ها؛ یوتوپیای شهری در فرانسه دهه 1960 و 70 نوشته لری بوسبِئا و پروژه ژاپن؛ تاریخ شفاهی متابولیسم نوشته رم کولهاس و هانس اُلـْـریش اُبریست اشاره کرد.