از میان فضاهای معماری – ایرانی و جهانی فضاهای سر پوشیده احساس های خوشآیندتری را منتقل میکنند. از میان فضاهای سر پوشیده مانند رواق، کلناد، ایوان، آتریوم، چهار طاقی و ساباط که همگی از تاثیرات متنوع و مطبوعی بر خوردارند، تجربههای فضاهای چهار طاقی از همه خوشایندتر بوده و هستند.
اولین بار حس چهار طاقی را در تختجمشید تجربه کردم. از یکی از زیباترین، نرمترین و محترمانهترین پلههای جهان بالا آمدم و به دروازۀ همهی ملتها رسیدم و در میان چهار ستون با وجودی که سقفی نبود، احساس چهار طاقی را تجربه کردم. بُعد کاملتر و باستانیتر آن را در نیاسر پیدا کردم. در نیاسر چندین قرن بعد شاید هم بیش از یک هزاره، چند صد متر آن طرفتر از چهار طاقی نیاسر، بر لبۀ بلندگاهی باستانی فضاهای شگفتانگیز چهار طاقی دیگری را متعلق به سلسلههای متاخر از صفویه تا قاجاریه تجربه کردم . تجربهی حضور در آن فضا که از چشماندازی مرتفع و سرسبز برخوردار است انواع حسهای صمیمیت، خلوت، شکوه، مهربانی و وقار را در من بیدار کرد.
اوج لذتهای من در تجربه چهار طاقیهای هشت بهشت و شترگلوی شاهعباسی در باغ فین محقق شد. فضاهای متنوع این دو بنا را در ساعات مختلف روز و فصلهای مختلف سال در سنین مختلف تجربه کردم. حتی بسیاری از احساسهای ناشناختهام را نیز با حضور در این فضاها کشف کردم: شادی، شعف، راستی، صداقت، شکوه، مهر بانی، نرمی و صمیمیت، انواع لطافتهای کوچک و بزرگ در انواع فضاهای کوتاه و مرتفع، ظریف و حجیم، طیف متنوعی از انواع روشناییها و رنگها، طیف وسیعی از تاریکی و روشنایی، تا انواع انعکاسهای شکلی و نوری بر سطوح صیقلی آینهها و آبها.
این گونه تجربههای فضایی، حضور و عبور از زیر چهارطاقیها را در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی کمتر یافتم. هنگامی که اثر اتوفُن اِشپِرِکلِسِن (گراند آرک) در مسابقه برنده شد بسیار خوشحال شدم. این اثر به همت معمار- مهندس فرانسوی که اسمش به ناگهان از خاطرم محو شد، به پایان رسید. رد پایی از یک فضای سر پوشیده و یک چار طاقی عظیم را در این اثر جستجو میکردم. با زحمت بسیار به دیدار آن رفتم و از شجاعت معمار و ایدۀ درخشان او لذت بردم. اما به هنگام حضور در فضاهای این بنا متوجه شدم که (از جریانهای ناشناخته باد و هزینه نگهداری بسیار گران آن بگذریم) تنوع احساسات مورد نیاز مرا پاسخگو نیست. تنها به یکی دو حس شناخته شدهام نزدیک است.
در تجربههای معماری هوشنگ سیحون نیز لذتهای ناشی از فضاهای سرپوشیده و چهار طاقی معاصر شده را پیدا کردم. به ویژه در آزادی بیحد و حصر پشتبام بوعلی و فضای چهار طاقی مانند او با دوازده پره، که کلاهکی را همانند کلاهک مقبره قابوس وشمگیر بر سر گذاشته بود و بعد مقبرۀ خیام که علاوه بر احساس رهاشدگی و آزادی حضور در این بنا که مشابه تجربه سایر چهار طاقیها بود، لطافت و ظرافت و نوآوریهای این اثر مرا به وجدی تازه دعوت میکردند.
در حافظیه شیراز هم احساسهای خوش آیند نوعی چهار طاقی معاصر شده و رواقی که دو فضای غیر هم سطح را تعریف میکرد و به هم متصل می نمود، تجربه کردم و هر بار که بدان جا میروم، حالی خوش از فضاهای سرپوشیده مرا در برمیگیرد. گدار به ارزش آزادی فضا در معماری ایران که به رهایی و عواطف آدمی منجر می شود پی برده بود. چهار طاقیها هم درون و هم بیرون را هم زمان و هم مکان معماری بخشیدهاند و احساسهای غنی شده، متنوع و عمیقی را به من عرضه کردهاند، خاصه آنهایی را که نام بردم.
کلیدواژه ها: رواق. کلناد. ایوان. آتریوم. چهار طاقی. ساباط . چهار طاقیهای هشت بهشت و شترگلوی شاهعباسی در باغ فین . چهار طاقی نیاسر. اتوفُن اِشپِرِکلِسِن (گراند آرک). هوشنگ سیحون .