این دوره دوستداشتنی است . حرفی از ساختن نیست . ادعایی بر جزییات نیست. کسی به دنبال اثبات حقانیت خود نیز نیست . اما آنچه هست نقد است و امید . نقد بر آنچه بر او گذشته و امید است بر آیندهای که شاید هیچ تصوری برای ترسیمش مقدور نیست. نه گذشتگان را خدایگانی بیبدیل تصور کردهاند ، نه نسخهای به نام آینده برای بشر پیچیدهاند .
آنچه هست؛ تصویری است واقعی از دنیای اکنون . دخترک به خرابههای رقتانگیز دنیای پشت سر خود مینگرد . تعهدی برای نگهداری از خانه ندارد، اما این نقش را در لباسهای مهمانیاش ایفا میکند. سایهها گواه بر غروبی دارند که وی از آن روی گردانیده است.
او در فضایی مبهم میان تازگی ، تکرار و آینده قرار گرفته است . نابالغ است پس پیمانی با ادوار گذشته خود نبسته است؛ اما صورت تشریفاتی گذشتگان را آنچنان ترسیم میکند که گویی متعلق به آن دوران است . دخترک برای استقلال اش تلاش میکند . او بیرون از خانواده است ، بیرون از معماری است و تنها رو به دنیایی میرود که خود خواهد ساخت.
کلیدواژه ها: اَبَرْسطح. سوپراستودیو