چندین دهه، پل ها فرصتی برای معماران و مهندسین
(و گاهی حتی هنرمندان) جهت نشان دادن مهارت های خود بوده است. یکی از نتایج قابل
توجه اینست که به نظر می رسد امروزه هیچ پلی را نمی توان در نظر گرفت که به یک آیکون
یا لندمارک بدل نشده باشد و گروه های سازنده این پل ها بسیار شبیه به گروه های
سازنده ساختمان های بلندمرتبه اخیر می باشند.
پل
ها صرف نظر از اسراف در ساختارهای خود، تعریفی از لندمارک ها هستند. علت وجودی پل
ها در نهایت در آن کاری ست که انجام می دهند (کوتاه کردن مسیر میان دو نقطه)، نه
در آنچه که از خود ارائه می نمایند. زیبایی حقیقی یک پل به احتمال زیاد در زیر آن پیدا
می شود به جای اغراق در آن.
به جای اضافه کردن یک ساختار تازه ظفرمندانه، پل
ما می خوهد که ساده بماند. یک خرپای تک دهانه که فاصله میان پیملیکو و ناین المز،
میان ساحل شمالی و جنوبی رودخانه تایمز را به هم متصل می نماید. مسیرهای مخصوص
پیاده و دوچرخه در هر دو طرف این پل، یک مقطع متقارن به خرپا بخشیده است.
مهاربندهای قطری خرپا تا حدی کاهش یافته اند که به
صورت نقطه بدل شده و عملا نامرئی اند؛ با ایجاد یک توهم بصری به یک راه حل ساختاری
برای اجرا نیز رسیده است. از دور به نظر می رسد که این پل یک خرپای ساده است اما
تنها از دید کسانی که می خواهند از آن عبور کنند همچون یک پل و با اصل ساختاری خود
بر آن ها نمایان می شود.
ساختار پل به خودی خود نباید ابژه ای برای تمرکز
باشد. در ازای آن، پل طراحی می شود تا درک جدیدی از محیط اطراف خود ایجاد نماید
مانند مجموعه ای از قاب عکس که وضع موجود و بستر تازه در حال ظهور لندن را نمایش
می دهد. با این پل جدید، هر دو ساحل رودخانه به مجموعه ای همیشه در حال تغییر از
عکس ها بدل می شوند که به صورت متحرک تجربه می گردند.