پیتر آیزنمن در مقاله بیهودگی اشیا؛ تجزیه و فرایندهای افتراق و در
قالب یافت یک فرایند نوین برای طراحی، بر دو ادعا پا می فشارد؛ خودمختاری و گسست
از گذشته کلاسیک. آیزنمن که در این نوشتار به وضوح وامدار کلمنت گرینبرگ و ایده
خودمحتاری اوست، بر این باور است که حتی مدرنیسم که داعیه گسست از گذشته را دارد،
عملا امتدادی است بر شاکله های کلاسیک ترکیب. او بر این باور است که از این تبار
بایستی گسست، چرا که از 1945 تا کنون ما تحت شمول انقراض احتمالی کل سیاره زندگی
می کنیم. این ادراک بنیادین از جهان فرایندهای نوین طراحی رادیکالی را طلب می کند.
او تاکید می کند که روش های نوین ساخت فرم بیش از ان که مبتنی بر
ترکیب باشند، مبتنی بر تجزیه اند. تجزیه، خلاف امد ترکیب، بیش از انکه افرینش نظم
از ابتدا باشد، عملا واریاسیون هایی الحاقی یا کاسته شده از تقارن های موجود طبیعی
اند. دیگر راهکارهای کم و بیش ثانویه مواجه با مسئله ترکیب، تداخل و هم پوشانی
تایپ های ساده است. هر دوی این روش های منتج به تجزیه، نهایتا مقابل کمپوزیسیون
های باثبات قرار می گیرند، برای مثال یک شی ترکیب شده متقارن، شی ایست تمام شده و
کامل که می توان ان را فروکاست و از ان یک و صرفا یک تفسیر ارائه کرد. این فرایند
تجزیه مبنا، به تحقق معماری ای می انجامد که بیشتر درگیر حرکت است و سیالیت تا
پایداری و ثبات متبلور در اشیا خسته کننده بی حرکت.