[دیدن با تمرکز بر مشاهده انچه در ژرفْ ساخت deep structure اثر پنهان است] الزام ما به جدا
کردن دال signifier از مدلول signified ـ و پیش گرفتن منشی پُستْ
استراکچرالیستی در زبان ـ را به دنبال خواهد داشت. پیش گرفتن یک چنین ره یافتی به
خودی خود نامتعارف است، چرا که تصور رایج در دیسیپلین معماری بر این است که به بین
دال و مدلول وجه تمایز بی نهایت کمی وجود دارد: یک ستون، صرفا یک ستون است. با این
حال، می توان ستون را همچون یک ابژه، یک عنصر سازه ای در نظر اورد و البته و به
موازات نشانه ای برای ان عنصر سازه ای.
این
فروپاشی نشانه، معنا و ابژه ما را به سوی شرایطی سوق می دهد که در قالب ان تفاوت
میان فرم (مدلول) و فضا (دال) محو می شود. اگرچه معماری فضا را برگرفته و پر می
کند، به موازات فضایی بیرون و درون دیوارهایش نیز تولید می کند. بر این قرار، دیدن
ژرفْ ساختِ معماری، به معنای، به طور مثال، دیدن ستون های دوبل در رواق پالاتزو
کیریکاتی به مثابه نمادی از یک سینتکس فضایی و البته نمادی از یک شرایط
توپولوژیکال یا ارتباطی مد نظر می اید که عملا در تضاد با یک شرایط هندسی قرار می
گیرد.