برای یوهانی پالاسما، پدیدارشناسی واکنشی به معماری پست مدرن است، پدیدارشناسی تلاشی است برای تصویرکردن بلاواسطه و مستقیم پدیده ها در سطح [خود] اگاهی، بدون تمسک به نظریه ها و دسته بندی های برامده از علوم طبیعی یا روانشناسی. از این منظر پدیدارشناسی به معنای بررسی پدیده ی آگاهی بر مدار خودِ آگاهی است. یوهانی پالاسما معماری پست مدرن را کلاژی از فرمالیسم سطحی می داند و بازگشت خودخواسته پست مدرنیسم به بن مایه های باستانی را فاقد قدرت احساسی می بیند چرا که این کلاژهای برامده از موتیف های معمارانه ،دیگر ارتباطی با احساسات به لحاظ پدیداری اصیلِ حقیقی برای معماری ندارند. از این منظر پدیدارشناسی معماری به دنبال معماری از درون آگاهی ای می گردد که به تجربه معماری منجر می شود، پدیدارشناسی به واسطه حس معمارانه ای که در تضاد با تحلیل تناسبات فیزیکی و ویژگی های ساختمان یا قالب سبکی ای که بدان ارجاع می دهد تعریف می شود، به دنبال معماری می گردد. پدیدارشناسی در معماری به دنبال زبان درونی ساختمان است. اگر یک ساختمان نتواند به تحقق شرایط بنیادینی که به لحاظ پدیداری برای ان صورت بندی شده است دست یابد و نتواند خود را در قالب نمادی از اگزیستنسی بشری مقرر سازد، نخواهد توانست بر حس های عاطفی ای که در قالب تصویری که هر ساختمان می افریند و از قلب ما برمی ایند تاثیر گذارد.