رم کولهاس و همکارانش مَدِلون وریزندراپ و الیا زنگلیس، در
قالب کتاب نیویورک مهذون، تصویری از منهتن به عنوان یک انتیْ یوتوپیا ارائه
نمودند، شهری مملو از سرزندگی ای که تمام شهرهای برامده از تصور مدرنیستی در تبیین
و توزیع اش ناکام ماندند. با پایان قرن بیستم تقریبا تصور اینکه کتاب بتواند تاثیری قوی بر کنش معماری
بگذارد بعید به نظر می رسید، اما رم کولهاس با انتشار نیویورک مهذون به سال 1978
راهی تازه در فهم شهر پیش پای معماران گذاشت و بسیاری از معماران را متوجه ظرفیت
های ممکنی که در هر بلوک شهری پنهان بود نمود؛ ساختمان هایی که می بینیم شان و به
موازات شبحی از انچه بود و انچه می توانستند باشند در ذهنمان رقم می خورد.
کتاب های معماری غالبا از نوشتار بدی برخوردارند و عملا
خسته کننده اند، نوشته های ادلف لوس و الدو روسی تا اندازه ای خوبند، اما نیویورک
مهذونِ رم کولهاس واقعا عالیست.
اتووود این کتاب به عنوان بخشی از مجموعه "ده کتاب که هر معمار باید بخواند" معرفی نموده است.