رابرت ونتوری معماری را در قالب مباحثه و گفت و گوی میان برنامه و محیط؛ بیرون و درون می فهمد. این گزاره بدان معناست که تاثیر محیط اطراف ساختمان بر فرم ان درست به اندازه تاثیر برنامه و سازه ی ساختمان بر شکل گیری فرم ساختمان می باشد. کتاب پیچیدگی و تضاد در معماری (1966) با مرتبط ساختن ساختمان ها به محیط های شهری بر وزنِ نقدِ رو به اوج طراحی شهری مدرن که در ان مقطع زمانی به واسطه تلاش های کوین لینچ، جین جیکوبز و لوییس مامفورد رواج داشت افزود، این در حالی است که تلاش های کالین روو بر مطالعه رابطه فیگورْ گراند در کتاب شهر کلاژْگون (1978) و جست و جوهای تایپولوژیکال آلدو روسی در کتاب معماری شهر (1966) با فاصله نسبت به کتاب رابرت ونتوری درگیر دغدغه های شهری گردید و نسبت به مسائل شهر واکنش نشان داد. رابرت ونتوری بر خلاف آلدو روسی و کالین روو بر نمای ساختمان ها موکد شد؛ سطح مابین بیرون و درون؛ این مفهوم مدرنیستی نهایتا به مطالعه فرمِ سازه ای مبتنی بر روابط پوستهْ اسکلت در کتاب از لاس وگاس بیاموزیم (1972) انجامید.