برای آرکی زوم، به وضوح مشخص است که خط
تولید فوردیستی
عملا یک فرایند گذار را درون
خودش پنهان کرده است و ان عبور از عقلانیت باوری برنامه محور و روی کشیدن در نظام
بیش از حد مرکزْزدایی شده و فراگیر تولید [یک سویه] و مصرف لجام گسیخته است. در
قالب این سناریوی جدید، که تحت شمول ان شهر به صورتی بی پایان مصرفْ شدنی و
دورْریختی است و فرم و سازمان دهی اش نیز کمتر کنترل شدنی می نماید، معماری و
پدیده ی متضادش برنامه ریزی، برای آرکی زوم همچون ابزارهای نابسنده ی کنش در نظر می
ایند. طراحی داخلی مد نظر آرکی زوم،
از سوی دیگر، مسیر جدیدی می گشاید برای پذیرش شهرسازی هرزه رو sprawling urbanism [ان هم در قالب شهرسازی داخلی] که به مثابه فرم جدیدی از شهر مد
نظر سرمایه داری متاخر تثبیت می گردد. اگر این ره یافت، که عملا، پیش بینی ای بود
از اتفاقاتی که در دهه 80 و 90 افتاد و بر اساس ان تفوق مقیاسی ابژه های طراحی شده
معماری سناریوهای شهری را غافلگیر کردند، به وضوح می توانیم نتیجه بگیریم میراث
پروژه خودْآیینی آرکی زوم همچنان مبهم باقی مانده است. با شکست طبقه کارگر به مثابه
یک سوژه سیاسی در دهه 70، اینکه سناریوی ادغام کامل total integration پیش بینی شده توسط آرکی زوم، نهایتا، تا چه اندازه
ایی می تواند تاثیر طبیعی تلاش های خلاقانه، سرخوشانه و غیرسیاسی انسان باشد و تا
چه اندازه ای محصول کنش سیاسی آگاهانه طبقه کارگر به مثابه یک سوژه خاص سیاسی، به
شدت، محل سئوال قرار گرفت و بر ان تردیدهای زیادی روا شد.
تردیدها و ابهاماتی که بر شهر بی وقفه [به
مثابه خروجی کالبدی و ایدئولوژیک این تفکر] وجود دارد، عملا، تجمیعی از تمام
ابهاماتی است که حین گذر از کارگرگرایی به خودْآیینی رخ می دهد [که به دوتای انها
پیشتر اشاره شد] و موجب می شود گرایش متمایل به خودآیینی، به جای انکه تلاشش را بر
تعریف یک آلترناتیو آنتاگونیستیک و شفاف برای پست مدرنیسم سرمایه محور موکد سازد،
ایده ها و استراتژی هایش را با روندهای غالب مستتر در همین جریان فکری تطبیق دهد.