ظهور و بروز نئولیبرالیسم به وضوح امکان بازگشت به
لیبرالیسم ویژه دار و طردگر exclusionary را در الگویی قرن هجدهمی زنده می کند، البته این بار به کمک زیرساخت های
تکنولوژیکی قرن بیست و یکمی. نئولیبرالیسم این بار با ادعای احقاق حقوق دمکراتیک
در مقیاس جهانی خود را با منافع مشخص طبقه سرمایه دار پای کاری که ریشه های ملی
عمیقی نیز دارد ولی اساسا به یک طبقه سرمایه دار فراملی بدل شده است گره زده.
پلیسی سازی فزاینده ی فضای عمومی در تمام سطوح، پی آمدِ به ناچار انجماد عمیق و
تازه ی کنش سیاسی است. نئولیبرالیسم امروز همچون قرن هجدهم که برده داری قانونی
بود و آمریکایی های آفریقایی تبار سهْ پنجم یک فرد سفیدپوست بومی امریکا به حساب
می امدند و زنان و نامالکان حق رای نداشتند در کار تقسیم قطعی مردم نیست، اما این
صورت بندی نیز تبعیض های ذاتی خودش را دارد. نظام های نئولیبرال که آرام آرام قدرت سیاسی و فرهنگی فائق در سراسر جهان [اعم از
شرق و غرب و جنوب و شمال] شده اند، در ژرفْ ساختشان مشغول تشدید انقسام اجتماعی بر
مبنای تفاوت های طبقه، نژاد/ قوم، ملت و جنسیت اند. البته این دولت ها، چنین رویکردی
را به تاروپود تفاوت اجتماعی نیز سوق داده اند، کنترل فضای عمومی استراتژی اصلی
نئولیبرالیسم است.
نئولیبرالیسمِ فضای عمومی نه پدیده ایست غیرقابل کنترل و نه
پدیده ایست اجتناب ناپذیر، با این حال توانسته است فضای عمومی را بیش از پیش تحت
فشار قرار دهد، اما نتوانسته است ان را مسدود نماید. رخدادهای تازه، تکنولوژی های
نو و روش های تازه ی پاسخگویی به نئولیبرال سازی فضای عمومی، فرم های تازه ی
سازمان دهی اجتماعی ـ جنبش های احقاق حقوق بومیان، جنبش عدالت زیست محیطی و سازمان جهانی کارـ همه و همه فضاهای جدید
آلترناتیوی را سبب شده اند که در کار بیان عمومی سیاست اند. علی رغم فشارهای
چندگانه ای که بر حوزه عمومی تحمیل می شود و علی رغم سنگینی مرگبارِ سرکوب شدید و
کنترل تمام عیار فضای عمومی، واکنش های سیاسی سازمان دهی شده و خودجوش همیشه
امکانی برای بازْپسگیری و بازْساخت حوزه عمومی و فضای عمومی را درون خودشان حمل می
کنند.