"ناخودآگاه" عنوان نمایشگاه عکسهای امیرحسین طاهری است که از ۲۷ ام بهمن تا 9ام اسفند در گالری مکث برگزار می شود.
امیرحسین طاهری در مورد عکس هایش می گوید:
عکس گرفتن برای من،بیش از هر چیز شاهد آوردن است،برای چیزهایی که در سرم می گذرند. مجموعه حاضر، عکس هایی است با موبایل، از تهران، در سه سال اخیر، اتفاقی، تنظیم نشده، در راه، در گذر، پیاده، سوار بر ماشین یا حتی هواپیما. من از جمله آدمهایی هستم که شهر از علایق اصلی آنها است، پيچيدگى و غیر قابل پیش بینی بودنش را دوست دارم، و شهر هر چه بزرگتر، پیچیدهتر و جذاب تر. هنوز هم فکر می کنم می توان فارغ از اعتراض ها و انتقادهای معمول، تنها مشاهده کرد و حیرت کرد و ایده گرفت. تهران به عنوان یک سیستم پیچیده، بازتاب ناخودآگاه جمعی ( مان ) است برای من، و پیچیدگی ذاتی آن، به هر حال یک وضعیت منحصر به فرد ایجاد می کند، که جای دیگری نیست، هیچ زمان دیگری هم نمی تواند باشد و همین برای من بس است. هیچ چیز نمی تواند با زیبایی یک شهر رقابت کند.
آرش مظفری در تبیین عکس های امیرحسین طاهری متن از پی امده را نوشته است، متنی که به فهم این عکس ها کمک می کند:
عكس هاىِ امير حسين طاهرى حسي از "برهوت و خلا" دارند، آنگونه كه "زمان و مكان” را متوقف ساخته، از دور ايستاده با "رنج و لذت" - روىِ اين دو با هم تاكيد بايد كرد - نگاهشان كرده، ثبتشان كرده و اينك "پروجكتشان" كرده است، يكي از ترجمه هاي واژه ي "پروجكشن"، "برون فكنى" است كه بهترين توصيف براي عكس هاي امير حسين طاهرى ، پروجكشنِ درون خودش. پس برون فكنى اِشان كرده است.
عكس هاى او حسى، ميانه ى يك عكاسىِ با تركيب بندى هاى هنرمندانه و عكاسىِ مستند نگارانه دارد. در عكس انداختن هايش طرح مى زند، تركيب مي كند و كادر مى سازد، كادرها را تنظيم مى كند، و در برداشت هايش ثبت مي كند، مانند ثبت واقعه اى فتو ژورناليتستى* كه انگار بدنبال گزارش روابط جامد بين اشيا و مخاطب است براي ژورنالى كه قرار است اميال و نيازهاي "بيننده-خواننده" اى را "تحريك-ارضا" كند كه عادت روزانه اش خواندن و شنيدن اخبار ِ بروتال* جهان است. "يخ زدگى اى مطلق" از جهانى كه انگار قبل از ثبت كردن و بعد از ثبت كردن ساكن در انتظار ايستاده بوده است.
عكس هاى امير حسين طاهرى مثل خودش هستند، چون نمايه اى برون فكنانه از خودش هستند. همه ى آنها، آن عكس هايش، خودش هستند، مثل طراحى هايش ، مثل معمارى اش، مثل حرف زدن و حتى چهره اش، صريح، بى واسطه ، بدون تعارف، با كنتراست هاى تيزش، تركيب بندى هاى غير متعارفش كه نقطه اى محسور كننده دارند. بقول بارت پونكتومى* دارند كه خيره ات كنند و به وامِ از هايدگر "مى ايستاندت تا بيانديشى".
آرش مظفري
٢٤ دى ماه ١٣٩٦