فضاهای امروزهء شهر؛ فضاهای شهری شده (اُربان) اند، تحت هژمونی روابط اقتصادی مبتنی بر نظام
سرمایهداری و رویکرد نئولیبرالیسمی. یک دنیای شیء شده که
در آن روابط انسانی و اجتماعی، شکل کالایی می یابند و انسان ها نمی توانند روابط
خود را خارج از فردیت و رقابت درک کنند. مورخ ایتالیایی اِنزو
تراورسو می گوید"چنین جهانی، توتالیتاریسمی
خواهد بود. شکل جدید پارادوکسیکالی از توتالیتاریسم نئولیبرالی در حال شکل گیری
است؛ بازار و فردگرایی به مثابه نماد آزادی علیه جمعی گرایی نژادی و طبقاتی.
نئولیبرالیسم؛ توتالیتاریسم زمان ماست."
در فضاهای شهریِ تحت
هژمونی سرمایه داری، با تمرکز بر کشور های جهان سومِ متاثر از پروژه جهانی سازی؛
توسعه به شکلی برون زا، غیر بومی، در شرایط عدم وجود زیرساخت ها و روساخت های
سازه ای و غیر سازه ای مناسب، بدون توجه به خواست مردم همراه با مشارکت گریزی مسولان
شهری در عمل، صورت می پذیرد. اگر هم مشارکتی وجود دارد در سطح باقی می ماند، آنچه ژیژک،
"مشارکت جعلی" می نامد. بر این اساس؛ انتخاب تحت سرمایه داری، کنشی
اجباری است تا محصولی جمعی ومبتی بر تصمیم
گیری دموکراتیک و خیر عمومی. در نتیجه؛ رشد افسارگسیخته شهری، سیمای نامتعادل فضای (شهری، روستایی،
منطقه ای)، کالایی و رانتی شدگی فضاهای خصوصی تا عمومی، خودرومحوری، ترافیک
فزاینده، آلودگی هوا، عدم دربرگیرنده گی خدمات و امکانات، طبقاتی شدن فضاهای شهری،
تخریب بافت فرسوده، تخریب محیط زیست، تحمیل همگنی فضایی در
جمعیت های گوناگون، فرسایش هویت، جدایی گزینی های اجتماعی، اضمحلال فضاهای عمومی، صنعتی زدایی افسارگسیخته، رهاسازی شهر درونی، حومه ها و سکونتگاههای
غیر رسمی و بطور کلی توسعه نابرابر، از جمله معضلات برساخته از این امر می باشند که
توسعه پایدار شهر را در همه ابعاد مخدوش می سازند. آنچه جوزف شومپیتر "ویرانی خلاق سرمایه داری" می نامد. نوعی استثمار بی
پایان از سوی عده ای محدود که بر فضاهای قدرت، ایدئولوژی و سرمایهء پولی دسترسی دارند بر علیه تعداد بی شماری از
افراد ساکن در شهرها و روستاها. بنابراين، در بلندمدت، سرمايه موفق به سرنگونی
سیستم شهری از طريق پراکندگی و تکه تکه کردن، و جداسازی می گردد. مانوئل کاستلزِ
جامعه شناس از این وضعیت با نام "شهر وحشی" یاد می کند. دیوید هاروی با تکیه
بر استدلال هانری لوفور که معتقد است سرمایه داری تنها با اشغال و
تولید فضا زنده می ماند؛ تئوری "توسعه نابرابر جغرافیایی" را توضیح می
دهد - سرمایه داری از طریق ابزارهای خود در طی کنشی درون متنی و یک سویه به اِشغال
و بازتولید فضا پرداخته است، که آن را قادر می سازد تا بحران های سیستماتیک را از
سر بگذراند و جنبش های اپوزیسیون فضایی را متوقف سازد و جهت بقای خود؛ بحران ها را
بازتولید نماید. اما هاروی سازمان فضایی را با توجه به مبارزات و جنبش های مردمی،
خنثی نمی داند بلکه قدرت جنبش های مردمی را در کنترل و هدایت زمان، از قدرت سرمایه
داری بر هژمونی فضایی قوی تر می داند. او چشم اندازی را می گشاید که پی آیندی دیگرگون
و برآمده از فضاهای سه گانه هژمونی (قدرت، ایدئولوژیک و سرمایه
ء پولی) است: "فضاهای امید"؛ با قصد حرکت به سوی "چشم انداز یوتوپیایی
پویا"، برآمده از تحولات اجتماعی چند سطحی که تحقق نظم و آزادی را توامان
ممکن می سازد و توسط مردم، خلق می شود: به مثابه راه برون رفت از بحران و تحقق حق به شهر. او در این پروژه خواستار روبرو شدن با وضعیت دشوار محوری پسامدرنیسم
است: "چالش ها و مسائل ماتریالیستی"- و یا
در واقع شروع تحقق هر گونه ایده آل بدون چارچوب رسمی، بوروکراسی، و در نهایت،
اقتدارگرایی و باز پس گیری فضا و زمان به نفع توده مردم.
هاروی در مباحث "فضاهای
امید" بر روی "مسئولیت اجتماعی" معماران تاکید می ورزد: با الهام از گفته معروف مارکس که کارِ "ناشیانه ترین معمار" از
"ماهرترین زنبورها" مهم تر است؛ چرا که معمار هر چند ناشی، ساختار خود را پیش از آنکه در واقعیت بسازد، در تخیل پیش می برد و از آغاز می داند که می خواهد به چه چیزی
شکل بخشد؛ او استدلال می کند: تا زمانی که معماران شورشی بر شجاعت ذهن خود آگاه نبوده و به شیوه ای نظری با یک ناشناخته
برخورد کنند، همچنان به مثابه اُبژه ای ازجغرافیای تاریخی ادامه خواهند داد (مانند
زنبوران کارگر)، به جای سوژه ای کنش مند، به طور آگاهانه توانایی های انسانی را در
چارچوب محدودیت های خود قرار خواهند داد.
هاروی تا حدودی آرزوی یک معماری جدید و پسا سرمایه داری را جهت گشودن
"فضاهای جدیدی برای تفکر و عمل انسان" پیشنهاد می دهد: معماری به مثابه
امری انتقادی، استراتژیک در چارچوب مسئولیت اجتماعی فردی و گروهی.
همزمان در مباحث مرتبط با شهرسازی در این راستا، پس از چندین دهه نارضایتی اجتماعی
و سیاسی؛ معماران و شهرسازان "آلترناتیوی رادیکال" را مطرح کرده اند که بتواند با نیروی تخریبی
نظام سرمایه داری مبارزه کند، برای تضمین ثبات اجتماعی با اصلاح و ابداع فرم فضایی:
"شهرسازی اجتماعی"، که ازتوجه صرف بر امر اقتصادی معطوف بر توجه همه جانبه بر
امراقتصادی، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی، محیط زیستی و کالبدی است. هدف این رویکرد
احقاق "حق به شهر" با "مشارکت" شهروندان، گروه های اجتماعی، کسب
و کار و مقامات محلی در چارچوب ارتقاء شهری می باشد. نوعی از آنچه لئو تولستوی ، مقاومت منفی و غیر
خشونت آمیز می نامد.
مشارکت جو بودن معمار
و شهرساز سویهء مهمی در برقراری این مفهوم است. گرامشی مفهوم " کار روشنفکرانه
اُرگانیک" را مطرح می سازد که از کنار آن می توان مواجهه صحیح رادیکالیست های معمار و شهرساز با جامعه را در
چارچوب مسئولیت اجتماعی بهتر درک کرد:
"یکی از خطاهای روشنفکر این باور می باشد که
دانستن بدون درک کردن امکان پذیر است، بهعبارت دیگر، روشنفکر گمان کند که میتواند
با فاصله و دور از مردم-ملت، یعنی بدون درک ابتداییترین شور و اشتیاق مردم همچنان
روشنفکر بماند… بدون درک این شور و اشتیاق هیچکسی نمیتواند تاریخ-سیاست بسازد، آنچه نقش روشنفکر را، ارگانیک میسازد بنا کردن اساس کارِ روشنفکری بر
مبارزات سازمانیافته در جهت تغییرات اجتماعی است: گشودن ظرفیتی
انتقادی به مثابه امکان کاستن از معضلات اجتماعی و نیز خلق جهانی تازه و بهتر.
"
طب سوزنی شهری" در زیر مجموعه "شهرسازی اجتماعی"، از جمله ابزارهای محوری دستیابی
به تغییرات رادیکال در چارچوب مطرح شده می باشد که بر اقدامات و تغییرات محلی و
کوچک مقیاس با "مشارکت مردم" جهت تاثیر گام به گام، مداوم و بطئی در طیف کوتاه مدت تا بلند مدت اشاره دارد.
در کتاب "یکصد پرکتیس امیدبخش به سوی
شهرهای امن تر"؛ بر پروژه های موفقی مبتنی
بر این رویکرد همچون؛ بهسازی زاغه ها در مدلینِ
کلمبیا و سائو پائولوی بزریل اشاره شده است که از طریق اصلاحات کالبدی
و غیر کالبدیِ اجتماع محور , مشارکت جویانه و مداخلات یکپارچه شهری؛ در
پیشگیری و کاهش جرایم، افزایش رفاه
خانوارهای
محروم،
تجدید حیات منطقه شهریِ حاشیه ای و رها شده و باز
پیوستن
به شهر، کاهش
جدایی گزینی های اجتماعی، از طریق باززنده سازی فضاهای عمومی، ایجاد کتابخانه و پارک در زاغه ها و
ایجاد سیتم حمل و نقل کابلی و پله برقی موفق بوده اند. پیشگیری از خشونت
با برنامه ارتقاء شهری در منطقه محروم شهری کیپ تاوون در آفریقای جنوبی با هدف افزایش ایمنی، ارتقاء
همه جانبه محله های کم درآمد؛ بهبود وضعیت اجتماعی اقتصادی محله ؛ کاهش
خشونت و جرایم با رویکرد سازه ای و ناسازه ای پروژه موفقیت امیز دیگری بوده که
از سال 2006 تا کنون در حال اجرا است. پروژه
تقاطع
وارویک در اتکوینی ِ آفریقای جنوبی به سال 1997، با هدف بهبود بخشی
ایمنی و امنیت و کیفیت همه جانبه زندگی در منطقه تقاطع وارویک؛ توانمند سازی شهروندان با مشارکت سازمان یافته؛ ارتقاء پاگیزگی و کالبدی محیط زیست؛ رونق کسب و کار و تجارت، ایجاد اشتغال و فرصتهای سرمایه گذاری؛ یک
منطقه مشکل دار را از طریق تبدیل یک انبار متروکه به تالار اجتماعات و باززنده سازی فضای بنجل و تبدیل به بازاری محلی برای استقرار کسب و
کار محلی و دستفروشان؛ به یک مرکز کسب و کار پر جنب و جوش وپررونق و یکی از جاذبه های توریستی محبوب بدل ساخته است.
جاستین مک گورک درکتاب "شهرهای
رادیکال" به
دومعمار با نام های آلفردو بریلمبورگ و هوبرت کلپنر اشاره می کند که درپروژه بین المللی یو.تی.تی شرکت داشته اند و به علت طراحی سیستم حمل ونقل کابلی برای کاراکاس،
به مثابه کانون اتصال میان مناطق زاغه نشین و شهرشناخته شده اند. بخشی از جذابیت
این سیستم حمل و نقل کابلی این است که فضایی جدید را از مکان های باقی مانده
و رهاشده که اغلب مورد توجه قرار نمی گیرند، ایجاد می کنند. به عنوان نمونه یک بخش
از سایت زمین فوتبال، به مکانی برای ژیمناستیک تبدیل می شود. یک
پناهگاه برای کودکان خیابانی، زیر یک گذرگاه ساخته می شود و یک زمین
فوتبال دیگر روی سقف آن قرا می گیرد.
کتابخانه و مرکز اجتماعی پینچ از اولیویر
اوتاوائِر و جان لین بخشی از تلاش دولت چین پس از زلزله سال 2012 در روستای یوننان است. این
روستا در جریان زلزله ،تخریب شد ، دولت ساخت خانه های مقاوم و یک "میدان شهری"
را در دستور کار قرار داد .بخشی از سایت خالی بود که با احداث این مرکزو خلق
فضاهایی جهت تجمع با قابلیت کاربرد و لمس
بالا، نقش سرگرمی ،آموزشی و تفریحی را با دوباره
سازی "خاطرات جمعی" احیا کرد.
از پروژه های موفق دیگر درزمینهء بازسازی خاطرات جمعی در پسا بحران، می توان به ایجاد فضای
عمومیِ یک محله حاشیه ای در هائیتی اشاره کرد.
پروژه های فوق الذکردر چارچوب مدیریت شهری یکپارچه و همکاری ذی اثران
در حکومت محلی و مشارکت مردم؛ توامان محقق گردیده اند.
مرکز فرهنگی رونگ
در قشم از معماران زاوT نمونه ای دیگر آز آن پروژه هایی می باشد که توجه توامان بر
محیط زیست، توریسم، معماری بومی ،مشارکت های مردمی را در خود دارد. بنایی پایدار و قابل
بازیافت و الهام گرفته از تکنیک معماری نادرخلیلی
که سریع و با مشارکت
مردم و مصالح بومی ساخته شد و به همین ترتیب می توان آن را دوباره و دوباره
تکرار کرد. اقامتگاه دختران بی سرپرست در خوانسار پروژه
دیگری از معمارن زاو است که با پیشنهاد گروه معماری بر اساس قرار
گرفتن سایت در بافت اصیل و تاریخی، با هدف ایجاد هویت و اصالت برای کاربران بنا از
درمانگاه به کاربری کنونی تبدیل شد. افزون برآن،
کاربرد فنآوری ساخت و مصالح مقرون به صرفه و تاسیسات قابل دسترس، بنایی ارزان و
مادام العمر را ارائه داده است.
در رستوران چاشت ایرانشهر از مهندسان مشاور منظر . بوم . نقش، گروه مشاور در ورودی شهر و در نزدیکی خیابان اصلی، فضایی رها شده ومتروک را شناسایی کردند و رستوران را بر مبنای ارزش های بومی، با مصالح بومی و مقرون به صرفه
طراحی و اجرا نمودند.
پروژه مرمت و باززنده سازی روستای اصفهک
از شرکت مهندسان مشاور عمارت خورشید، نمونه ای از مرمت مشارکت محور است. نتیجه
این اقدامات، بهره گیری از امکانات روز مرمت و مشاركت ساكنان روستا در
فرآيند بازسازي واحدهاي مسكوني با رويكرد به اقامتگاه بوم گردي اصفهك است.
امروزه، بيش از ١٠ نفر از جوانان روستا، در مراحل مرمت واحدهاي مسكوني
آموزش ديده و اقدامات بازسازي را زير نظر مرمت گران متخصص انجام مي دهند. بازسازی
روستاهای نایبند و اسفندیاردر خراسان جنوبی نیز با همین رویکرد از این شرکت در حال مطالعه و انجام است.
در پروژه پل پیاده طبیعت از شرکت سازه های پارچه ای
دیبا، افزون بر ارائه تصویری انتقادی از پل به مثابه فضایی برای ماندن با
رویکرد پیاده محوری به جای کانسپت سنتی آن؛ فضایی برای عبور، یکی از محورهای مهمِ طراحی پل طبیعت، انتخاب نقاطی برای ستون ها و
ابتدا و انتهای پل بود که کمترین درخت را داشته باشد. همچنین به درخواست گروه
طراحی، عملیات حفظ درختان از طریق انتقال و کاشت در محلی دیگر صورت پذیرفت.
بر این اساس "کنش
درون متنی و فرامتنی معمارانه" جزیی از پلت فرم شکل بخشی بر فضا است. کاستلز
اعتقاد دارد فضای شهری ما از نوع ارتباط و
برهم کنش نیروهای کالبدی، روابط غیر کالبدی و فعالیت ها، و ذی اثران شهری تولید و
بازتولید می شود. به نظر می رسد بسیاری از اصلاحات شهری فقط به شخصیت های متقاعد
کننده و حوزه های قدرت؛ وابسته باشد، چه در سیاست و چه در طراحی، همانطور که
در قرن گذشته بود. این امر در ایران بسیار مشهود است. بر این اساس حوزه های
اثرگذار در روند ساخت بنا (که در واقعیت بر ساختی از نقش معمار،
مدیریت محلی و سایر ذی اثران حوزه قدرت است) و همچنین طبق آنچه فوکو می گوید
"تداعی های بنا" پس از بهره برداری، اهمیت محوری در آنچه بنا از خود ارائه می دهد، دارد. لیکن معمار می تواند درخوانشی فرامتنی
(میان رشته ای) توامان با خوانشی درون متنی (درون رشته ای)، با ارائه و/یا اجرای ایده انتقادی و پیشگام، نقش یک کاتالیزور بهینه
را در تحقق حق به شهر ایفا کند.
خانه هایی از جیمز استرلینگ؛ بخشی از پروژه مسکن
تجربی Previ، فرمی از مسکن اجتماعی
بودند که در قالب خانه های در چارچوبی با قابلیت گسترش، پروژه موفقیت آمیزی
ارزیابی شده اند. این فرم بعد ها توسط الخاندرو آراونا در شیلی به نوعی
دیگر تکرار شد. مگ گورگ از اولین خانه های این طرح، که به سال 2003 ساخته شده بود،
بازدید کرد و با "طعم گس ناامیدی " روبرو شد و این پروژه را برعکس مسکن
تجربی ، بیشتر ژورنالی و ناموفق می داند و اعتقاد دارد "بستر و شرایط" می
بایست پذیرنده فرم باشند.
پروژه باغ آسمان سئول از ام.وی.ار.دی. وی با هدف پیاده مداری و
برگرداندن میراث طبیعی کره جنوبی به مرکز
شهر از طریق بازسازی یک بزرگراه رها شده با کاربری های متنوع با "همکاری
شهرداری"، از جمله پروژه های موفق در استقرار شهر پیاده مدار بوده است.
پروژه پارک اِن پلی درکپنهاگ نمونه دیگری ست که به بازشناسی و بکارگیری فضای
فراموش شده شهری پرداخته است. در این پروژه که یک پارکینگ طبقاتی عمومی متعلق به
شهرداری است علاوه بر تعبیه گیاهان بومی
در سراسر نمای بیرونی بنا ، با "موافقت" این نهاد نسبت به پیشنهاد معمار
، پارکی در سقف پارکینگ برای کاربری عمومی احداث شده است.
در پروژه باغ کتاب تهران از مهندسین مشاورهسته طراحی؛
ایده، ایجاد مرکزی بود تا بتواند کلیه محصولات مرتبط با نشر را به نمایش
گذاشته و فضایی برای گفتگوی دوستداران کتاب و تبادل نظر در جهت ایجاد انگیزه بیشتر
مطالعه برای عموم بوجود آورد. این پروژه با طراحی اجتماع محور با کاربری ای که کارفرما برای پروژه در نظر گرفته بود
و همکاری مدیریت محلی و همچنین محیط
کتابخانه ای که به فروش محصولات فرهنگی خود نیز می پرداخت (بعد فرهنی_تجاری
توامان)، در استقرار شخصیت کاربردی بنا تا کنون موفق عمل کرده است و ادامه این
روند تا حد زیادی به کنش های بعدی مدیریت شهری بستگی دارد.
در پروژه
پردیس سینمایی پارک ملت از مهندسان مشاور حرکت سیال، معماران
افزون بر استفاده بهینه از فضا با توجه به فرم سایت از طریق نوع طراحی
و با کاربری های متنوع، با ایجاد قوسی در قسمت مرکزی بنا، فضای بیرونی جدیدی را که
می توانست نباشد به مثابه فضایی اجتماع محور برای تجمعات و گفتگو خلق کردند.
پروژه مسجد ولی عصر از همین شرکت، با ایده جسورانه، پیشگامانه و انتقادی در فرم و عملکرد، مسجد در بستر یک جامعه
ایدئولوژی زده می باشد که در ارائه یک خوانش پیش افکن در معماری موفق عمل کرده
است. معماران بنا سعی کرده اند که این پروژه را به یک مجموعه فرهنگی در بستر تعاملات اجتماعی در عین حفظ همخوانی با
محیط پیرامونی اش تبدیل کنند.
البته به سبب ماهیت فعالیت های مسجد در جغرافیایی که بنا شده است بخش تعبیه شده برای نشست های اجتماعی در فضای
باز که از کف زمین تا سقف ادامه دارد با کاربردی دو سویه (نورگیر سقفی از داخل و
فضای عمومی از خارج)، تا کنون به کاربرد بهینه
محوری خود در بخش بیرونی نرسیده است. لیکن نقش معماران با سویه ای انتقادی
و به مثابه شکلی صحیح از کاتالیزوریِ فضا در راستای مسئولیت اجتماعی ، ایفا گردیده است.
کنش مبتنی بر مسئولیت اجتماعی، منحصر بر پروژه های
عمومی، تجاری و مسکونی بزرگ مقیاس نیست. مسئولیت اجتماعی در طراحی یک تک بنا نیز
می تواند ظرفیت قابل تحققِ پیش افکن، انتقادی، تاثیرگذار و زمینه ساز به شرط
تداوم داشته باشد. گرچه پروژه هایی در این مقیاس نتایج فوری در ابعاد اجتماعی ندارند؛
لیکن ، واجد تاثیرات بطئی هستند. در پروژه خانه شریفی ها از دفتر دیگر،
کارفرما درخواست خانه ای بزرگ، ویژه و شاخص با پیشنهاد هایی نظیر ستون هایی
متقارن در ایوان ورودی ،تزئینات رومی را داشت. معمار با ایده طراحی بنایی مبتنی با اقلیم و مهمتر از آن،
با در نظر گرفتن پاسخ گویی به نیاز کارفرما
مبتنی بر خانه ای ویژه، پروژه را به سمتی هدایت کرد که نظر کارفرما در کنار توجه
به هویت و نمای شهری تامین گردد. معمار می توانست با توجه به خواست کارفرما، طراحی
بنا را نپذیرد یا تسلیم شود اما با کنشی انتقادی به ایفای نقش خود پرداخت. پروژه
مهم دیگر که در چارچوب مسئولیت اجتماعی فراتر از زیبایی شناسی در قبال سکونت عمل
کرده است و به فاکتور های زیست محیطی هم توجه دارد؛ پروژه ساختمان مسکونی نیاوران
از شرکت مهندسان مشاور معماری و مرمت زندیگان است
که معمار با توجه به ارزش درختان سایت، تلاش نمود تا کارفرمای طرح را مجاب کند از
حق سطح ساخت مورد تائید شهرداری به جهت حفظ درختان چشم پوشی نموده و سطح ساخت را از 13,000 متر به
11,000 متر مربع کاهش دهد. به این ترتیب حفظ درختان در طراحی این مجموعه در اولویت
اول قرار گرفت. پروژه دیگر از همین شرکت ساختمان مسکونی
سرو است که یکی از ویژگیهای پروژه،
حفظ و نگهداری درخت سرو چهل ساله بوده که در سایت وجود داشت. طراحی به گونه ای انجام شد که این
درخت در نمای ساختمان جای گیرد و به مهمترین شاخصه ی بنا تبدیل شود. در واقع
معمار مفهوم حق به شهر را در قالب حق به درخت محقق ساخت.
توجه بر تک بنا به مثابه مسئولیت اجتماعی می
تواند تا طراحی بهینه یک اتاق هم ادامه پیدا کند. یا می تواند حتی منحصر به زیبایی
بصری باشد با هدف ایجاد حس تعلق در عابری که از کوچه می گذرد. رویکرد فرامتنی در معماری، با تظاهرات فرمیک در تضاد نیست و همچنین محدود
به طبقه اقتصادی خاصی هم می تواند که نباشد.
بر این اساس فضای کار و مشخصا مسکن می تواند حوزه
های پر قدرتی جهت ایفای نقش مسئولانه معمار، توامان
درحیطه حوزه عمومی (نمای شهری) و حوزه خصوصی باشد. اگر بپذیریم افراد قبل
از آنکه وارد فضای عمومی و اجتماع شوند در خانه خود می بایست به "بودن"
بنابر تعریف هایدگر دست یابند تا تبدیل شهروندانی
کنش محور و مطالبه محور گردند.
تصویر اول؛ پروژه "فضاهای امید" از مهدی قدیانلو است.