اگر در آن امید نباشد، معماری نیست.اگر در آن خیر عمومی نباشد معماری
نیست.آنچه برای الیت و سرمایه دار طراحی می شود تا در شبکه اقتصاد سرمایه داری ،
به مدد معماری سرمایه بیشتری برای وی فراهم
ببیند و "در و دیوار" را به رخ بکشد ، معماری نیست.آنچه ساخته می
شود تا به آنجا برویم، مسخ شویم و بیشتر خرج کنیم، معماری نیست. آنچه مشکلی را حل نکرده، معماری نیست. آنچه
در آن گم می شویم، هم جسم مان، هم روح مان، معماری نیست. آنچه
باعث می شود کسی " خود را گم کند" معماری نیست.
در چند دهه اخیر معماری جهان با چالش های مهمی روبرو شده: اکنون دو جریان مهم
بیش از پیش جدا و دور ازهم به چشم می آید.نخست آنچه درون خود معماری در جریان است، برای معماران جذاب است و پس از ظهور معماری مدرن، چرخ
معماری جهان را چرخانده است که من آن را نوعی تلاش برای خلق "زیبایی
تجربی" می نامم. آنجاکه معماران به دغدغه های شخصی ، گروهی ، حرفه ای و گاهی دیسیپلین های
معماری می پردازند.
دوم آنجاییکه "معماری به مثابه ظرف کالبدی" برای مسائل زیست محیطی،
چالش اقتصادی، معضلات اجتماعی و ... نگریسته می شود. مساله انسان، محیط، اقتصاد وآینده است. مساله جنگ، فرار،
مهاجرت، فقر، بحران، زلزله، بی خانمانی، بی
پناهی و...است و "خلق زیبایی محیطی" در اولویت است.
- در ابتدای راه، جریان نخست در درون خود راه حل هایی برای مواجهه با
چالش های جریان دوم می یافت، یعنی به مشکلات جدید پاسخ های معمارانه داده می شد و میان این دو جریان دیالوگ
برقراربود. معماری گهگاهی با ابداعات و مانیفست های خود "امید و
امیدواری"به جریان دوم تزریق می کرد. اما به نظرم به تدریج و آرام آرام این
دو جریان از هم فاصله گرفتند. به طوریکه عده بیشتری از معماران (البته سرخورده از
سوء مدیریت ها و گره های اقتصادی) در جریان نخست سر در گریبان فرو بردند و در
مجامع بسیار کوچک تر مونولوگ های خود را مطرح کردند و تمام مسوولیت اجتماعی خود را
به دیگران سپردند. در این میان نیز عده ای به حکم ضرورت و معیشت، به مسیردیگری
وارد شدند و معماری را مبدل به ابزاری کردند که بتواند مردم را قانع کند تا بیشتر
خرج کنند! معماری که فقط نوکیسه گان را راضی می کند. معماری که شخصیت های کاذب
برای ایشان می سازد. خانه هایی برای الیت! مدرن، پست مدرن یا کیچ ، فرقی نمی کند. معماری
ای که مبدل به هنر شخصیت بخشیدن به آنانی شد که احساس کمبود شخصیت دارند! هنری که
پاساژ ها و مراکز خرید را با زرق و برق هرچه بیشتر و بیشتر به رخ مشتریان مغازه ها
می کشد تا آنها گران تر بخرند و راضی تر باشند!
-جریان دوم اما مغفول ماند، معماری ای که می توانست
پاسخ های خلاقانه و اندیشمندانه برای بازکردن گره های محیطی پیش روی مردم قرار
دهد، به جریانی ضعیف و کم قدرت مبدل شد به "مقوله ای" اضافی که بدون آن
هم زندگی پیش می رفت! معماری ای که می توانست "امیدبخش باشد" که مثلا
اگر منابع انرژی فسیلی در تهدید و تحدید است، راه حل دیگری برای داشتن خانه ای
مطلوب ارائه کند. معماری که می توانست بگوید اگر حتی "فقر" فراگیر شود
بازهم می توانیم محیط های ارزان و سالم داشته باشیم. معماری که می توانست به
یادگیری دانش آموز، به بهبود بیمار بستری در بیمارستان، به سلامت روانی کارگر
کارخانه صنعتی و کارمندان تمام وقت ادارات و (بسیاری دیگر) مستقیما کمک کند. معماری
ای که می توانست در عین مدیریت های ناکارآمد، محیط های کارآمد به مردم هدیه کند.
آری، خلاقیت ها در این بود، نه خلق فرم برای فرم. بلکه خلق فضا برای زندگی با تمام
پیچیدگی هایش! نه خلق فرم برای تشویق و تقدیر و جایزه، بلکه خلق فضا برای حل مشکل،
حل معضل، حل مساله.
- معدود معمارانی را می شناسم که در هر دو جریان حرکت کرده باشند و
دیالوگ های بی نظیر به وجود آورده باشند. آشناترین آنها برای من تویوایتو است
که از یک سو در پروژه هایی نظیر مدیاتک سندای به طور همزمان ،مفاهیم
جدیدی در معماری، سازه، طراحی داخلی و فضای عمومی شهری خلق می کند و تمام این عرصه ها را پیش می راند
و از سوی دیگر ارزان ترین روش برای ساخت مدرسه خیریه برای روستاهای دورافتاده در
ژاپن ارائه می دهد. آری مدرسه آنجایی است که باید "امید" را به کودکان
زیر خط فقر ارزانی کند.
شیگروبان و افکار معمارانه اش را می ستایم چون هم خانه های
هنرمندانه بی نظیری برای ثروتمندان طراحی کرده است و هم معماری است که بخاطر طراحی
هایش برای مناطق بحرانی و آسیب زده شهره جهان است. او در طراحی اتاقک ها برای بی
خانمان شده های پس از زلزله و آتش سوزی شهر کوبه ژاپن، نه تنها "اتاقک"
بلکه "فرآیند ساخت" اتاق ها را طوری طراحی کرد که برای برپایی هر
اتاق یک فرد آسیب دیده به همراه پنج نفر
امدادگر بتوانند آن را به سادگی باهم بسازند. به نظرم این روش "بی نظیر
ترین" راه است برای آنکه حتی فردی که اعضای خانواده و چه بسا تمام مال و
اموالش را در لحظه ای از دست داده، دوباره به زندگی برگردد. چه روشی"امیدبخش
تر" از این سراغ دارید جز "ساختن"؟
"ساختن" زندگی بخش و و امیدبخش است.هربار این ایده شیگروبان را مرور کرده ام به یاد مقاله بسیار معروف
هایدگر افتادم : "ساختن، باشیدن،
اندیشیدن" .به تعبیر او Bauen یعنی
"ساختن"، ریشه "بودن " است.به نظرم هیچ چیز به جز معماری نمی
تواند این چنین فلسفه را از آسمان به زمین بیاورد و مردم را دوباره به زندگی
برگرداند. تاکید می کنم هیچ ابزاری به قدرتمندی معماری وجود ندارد که بتواند به
شبکه ای از مشکلات اقتصادی، محیطی و انسانی همزمان پاسخ دهد. اصلا معماری یعنی
همین. واژه "معماری" معنی یکتا و بی همتای خود را دارد. خلق پدیده ای که
همه اجزای در هم تندیده اش در تناسب با هم کار می کند.
- جهان امروز با نوع جدیدی از مشکلات و مسائل رو به رو شده است. دیگر همانند
گذشته، مشکلات برآمده از یک یا دو عامل نیستند که با روش های خطی حل مساله با آنها
مواجه شویم. بلکه اغلب مشکلات امروزین جهان ما برآمده از اختلالات نامنظم سیستمی و
شبکه ای هستند. باید از روش های خطی به "معماری روش ها" روی بیاوریم. مثال
ملموس آن تخریب محیط زیست است که نه فقط به عوامل انسانی، تغییرات اقلیمی، مباحث
اقتصادی و ارزان بودن پلاستیک و ... برمی
گردد بلکه چه بسا بخاطر انقراض نوعی از زنبورهای خاصی باشد که وظیفه شان کمک به
گردافشانی گیاهان بوده!
در چنین جهانی، اگر معماری می خواهد اهمیت از دست رفته اش را بازیابد باید
بتواند به معنای واقعی کلمه پاسخ هایی "معمارانه" به سیستم ها بدهد.
-آیا امروز در بیش از هشتصد دانشکده معماری در کشور ما چنین نگاهی وجود دارد؟
پس از بیست سال حضورم در محیط آکادمیک معماری و جریان های حرفه ای باید بگویم
خیر، در اغلب موارد چنین نگاهی وجود ندارد. رسانه ها، شبکه های اجتماعی و محافل
خصوصی (سرخورده از مشکلات سیستماتیک) جریان نخست را پی گیری می کنند. نسل جوان و
پرجمعیت معماران ایرانی به دلیل ساختارهای آموزشی پر مشکل، مجذوب جریان اول هست و
در حالیکه جهان معماری اعتراف کرده است "سوپر استارسازی در معماری" شیوه مناسبی نیست ( نگاه کنید به مقاله سردیبر
مجله Architectural Record ).
جمع زیادی از معماران جوان ما به دنبال سوپراستار شدن ، هر روز بیش از قبل ، از
مسوولیت اجتماعی خود دور و دورتر می شوند.
در پایان صمیمانه اعتقاد
دارم،معماری از جنس امید است. اگر در آن امید نباشد، معماری نیست.