فرم را می توان به صورت دقیق و مطلق تعریف کرد، اما صرفا از
طریق پدیدارشناسی اش ـ سیاقی که فرم به لحاظ مادی ساخته می شود و به گستره عملیاتی
کاربرد وارد می گردد ـ در این میان نبایستی فرم را همچون یک کالبد body به
شمار اورد بلکه بایستی فرم را همچون بیان مستقیم و مملو از معنایی دانست برامده از
بنیان ساختاری و منطقش. بر این مدار فرم همیشه زاهدمنش است، اگرچه این ریاضت نه در
گرو زبان فرمالش است و نه در بند استایل. ریاضت نوعی از صحت و دقت است، تعهد نسبت
به مسئولیت هایی است که فرم بر مبنا و مقیاس ان ها انتخاب شده، توسعه یافته و
ساخته شده است. فرم را می توان همچون یک استایل مدرن، التقاطی، دردسترس، واقع
گرایانه، متوازن و کمْ گو، معمولی، کمیک، سنگین، تکنوکراتیک و البته ظریف در نظر
اورد، البته تبیین تمام این وجوه از منظر شخصی مهم است، از منظر تئوریک ارزش فرم
کاملا نسبی است و از همین روست که نقد معاصر، معماری مینیمال را قربانی نوعی از
کاریکاتور معنایی ایده ریاضت و سخت کیشی می بیند، البته نوع خسته کننده و
ناخوشایندش.
فرم
همیشه در معنایش مبهم است، هرچند در سازمانش شفاف و اشکار باشد و از همین روست در
مقطعی که مغروق اقتصاد برامده از روابط بی نهایت پیچیده و پرابلماتیک هستیم، در
برهه ای که پذیرش اطلاعات ارتباط تنگاتنگی با شفافیت اطلاعات دارد، بایستی بر ایده
فرم متمرکز شویم و معنای خاص ان را برای هر مورد به صورت مجزا تدقیق نماییم و این
تلاش را به نحوی انجام دهیم که فرم از تمایل خودْبسنده و از نفس افتاده به محتوا
نجات یابد.