پسْ زنش مدرنیسم در قبال فضای سیاسی معاصر ـ بازنمایی عینی سوژه جمعی متروپلیتنی ـ را می توان در عکسی که از خانه فاشیست ها برداشته شده دید. به همین دلیل است که این تصویر، حتی امروز، همچنان تاثیرگذار است؛ بی نهایت گزنده و به شیوه ی سهم ناکی نسبت به انتظارات پیش رویمان بیگانه و غریب. عکس بی واسطه ای نشان می دهد که تقدیر شهر مدرن، حداقل برای یک لحظه تبدیل شدن به صحنه ی به لحاظ انسان شناختی مرزبندی شده ای است برامده از کنش معاصر سیاسی؛ عرصه عینی تبلور یک اجماع بی نظیر و پیش بینی نشده شهری. احتمالا عکس نه فقط به واسطه یاداوری روزی خاص در تاریخ معاصر [شهر] کومو ما را متاثر می سازد، بلکه به واسطه تاکید بلافصل بر تامل انتقادی نسبت به معماری و شهرسازی ای که از درونش نضج می گیرد نیز ما را تحت تاثیر می دهد. نگاه مفتون مدرنیسم که تمام قد در دفاع از یک جبهه به وضوح توده ای و مردم پسند سیاسی متبلور می شود، نه فقط تداعی کننده فرهنگ معماری، بلکه بیش از ان، بازگوکننده واقعیت مصنوع شهر معاصر است. خانه فاشیست ها در ثبت واضح و بی پرده توده ها از واقعیت قابل تشخیص شهرسازی معاصر دور می شود که [البته این تقدیر] در تعارض عمیق با مدرنیته ای قرار دارد که در هستی شناسی اش نهادینه شده، این پروژه به ندرت، به گونه ای بر ذهن بازدیدکنندگان می نشیند، که به ساختن یک رابطه تاریخی واضح بیانجامد. به نظر می رسد تلاش برای برقراری ارتباط میان گفتمان های انقلابی دهه 20 و محیط های شهری معاصر کلا به مسئله ای حاشیه ای تبدیل شده است، از این رو بهتر است به جای تقویت صرف تاریخنگاری مدرن، بر گسست تاریخی یا انحرافی که به واسطه مونومان ترانی بازنمود یافته و میراثی که از خود به جای گذاشته متمرکز شویم. فارغ از مدرنیسم ظاهری پروژه، ساختمان را نمی توان به مثابه نیای محیط شهری معاصر در نظر اورد، بلکه بیشتر آنتی تزی برای این محیط است. فضای مصنوع سیاست توده ای پروژه جوزپه ترانی به وضوح رو به روی فضای معاصر شهری می نشیند، پس ماندی نادیده گرفته شده، پر نشده و وسیع که احتمالا تهی از نیات ایده ئولوژیک است. پارکینگ ها، مناطق تجاری مرکزی شهر، زمین های متروک یا توسعه نیافته، مناطق حائل و فضاهای بی انتهای مملو از اتومبیل همگی فضاهایی اند در تضاد با اشغال فیزیکی. حک کردن و تثبیت حضور انسانْ گون ـ چه در قالب حضور شمایل انسانی باشد و چه ادم های در حال پیاده روی و چه معترضین و تظاهرکنندگان شهری ـ به گونه ای بر هم زننده و احتمالا مخربی در وُیدهای مگالوپلیس محقق می شوند. با این حال و هماهنگونه که پیش از نیز نشان داده شده است، این فضاها صرفا خالی نیستند و به طور قطع بری از معنا نیز نمی باشند. این فضاها که جزیی لاینفک از پهنه های درونْ شهری اند، فضاهای خنثی یا فضاسازی های خنثی نیستند و از همین روست که بایستی ان ها را به مثابه فقدان ها، خلاها، وقفه ها یا مراکز تهی ای فهمید که به میزان هر محیط شهری دیگری مملو از مفاهیم و ظرفیت های بلقوه اند. برخلاف فضای شهر کومو، این مراکز تهی به مثابه مکان هایی مشخص می شوند که مردم در ان ها نمی باشند، جایی که اشتراک و همْ آیندی شهری عمیقا به واسطه فقدان مردم است که بروز می یابد. وقفه هایellipsis شهری معاصر از بسیاری جهات بازنمودی اند از محوشدن شهروندِ شهری، سقوط و ناکارامدی مجموعه های سیاسی، عدم امکان برساختن توده ها؛ چه در قالب سوژه شهری و چه در قالب ابژه شهری و [نهایتا] نمایه ای از فقدان مشخص و موکد توده. تلاش برای حل [و احتمالا] تفکیک دیالکتیک ذاتی درون مدرنیسم متقدم، جهت گیری به سمت نوعی از خودْآیینی تک بعدی، از دست رفتن سوژه جمعی و پی آیند ان رشد فزاینده یک الگوی اتمیزه شده ی شهری، همگی به تحقق نقطه عطفی انجامیدند که هنوز به اندازه کافی مورد تامل قرار نگرفته است. فراتر و دورتر از مباحث جاری برای یافتن سبک مناسب برخورد، تلاش های جریان های آوانگارد متقدم ابتدای قرن بیستم و دولت های توتالیترین ان مقطع زمانی برای محاط، ثبت و نگاشت توده های سیاسی شهری، همچنان طنین شان را در قالبی منفی بر فضاهای شهر معاصر می افکنند. سیاست ساختمانی که ترانی طراحی کرد به وضوح به سوی دیگر فاجعه ای که جنگ جهانی دوم رقم زد اشاره دارد، سویه ای که همچنان شهرهای معاصر ما را می سازد، ما، پس از جنگ جهانی دوم از شهر [در معنای هستی شناسانه اش] فاصله گرفتیم و در عمل همچنان در حال خنثی کردن و دور شدن از تبعات ان فاجعه هستیم. وُیدهای شهر معاصر؛ شکاف ها و وقفه هایی که به بخشی از شخصیت فضای معاصر شهری بدل شده اند بی معنا نیستند: ان ها پس ماندها یا بقایای باقی مانده از همان فاجعه اند. با این حال این فاجعه تقطیعی در پروژه مدرنیسم نیافکند، مدرنیسم تا میانه دهه 30 [عملا کار خودش را کرد و] همان شهری را برای ما رقم زد که پیش بینی می کردیم و انتظار داشتیم و البته هزینه نفی پروژه جمعی و اشتراکی مدرنیسم را نیز می توانیم، نهایتا، در گستره های تهی و وسیع فضای معاصر شهر کنونی مان مشاهده کنیم.