گرترود آرنت در 1923 شغلش در یک دفتر معماری را برای پیوستن به مدرسه طراحی ترک کرد که در اطلاعیه هایش تضمین کرده بود آنچه اهمیت دارد اعتبار افراد است نه سن یا جنسیت آنها. او با امید تحصیل رشته ی مورد علاقه اش، معماری، در
باوهوس ثبت نام کرد. اما در عوض با توجه به سیاست وقت باهوس در مورد تحصیل زنان در رشته هایی مانند کتابداری یا و سرامیک که در آن زمان "زنانه" نامیده میشدند مجبور به تحصیل در رشته ی بافت شد. در نهایت بعد از پیوستن لاسو موهولی بود که این امکان برای زنان ایجاد شد تا به تحصیل در رشته هایی بپردازند که ارزویش را داشتند. آرنت به تحصیل در عکاسی مشغول شد. ماریان براندت به کارگاه فلز پیوست و شروع به انجام آزمایش برای توسعه ی زیبایی طراحی صنعتی جدید برای تولید انبوه کرد.
با این حال باز هم معروف ترین فارغ التحصیلان مدرسه مرد بودند و در نهایت استثناِئاتی مانند آنی آلبرز یا گونتا استولز دیده میشدند که رهبران رشته هایی با اعتبار و سود کمتر مانند نساجی بودند. اما پرسش این است که چرا این اتفاق افتاد؟ یکی از پاسخ ها "تنفر از زنان" بود. بعد از خروج برانت از باوهوس در 1929، او مجبور به ترک موقعیت کاری خود به عنوان سرپرست طراحی فلزی برای یک تولید کننده ی آلمانی شد تا از همکاران بی پروای مرد خود دور بماند. لو برکنکامپ تحصیل خود را بعد از ازدواج با یکی از دانش آموزان ترک کرد. عده ای از تغییر نام هایشان بعد از ازدواج رنج بردند. مارگارت هیمن متخصص سفالگری که با نام گرت شناخته میشد دوبار ازدواج کرد و مجموعه کارهای او در موزه با ترکیب هایی از نام های متفاوت دیده میشود.
او و دیگر فارغ التحصیلان باوهوس با سیاست های تراژیک آلمان در قرن بیستم نیز آسیب دیدند. چندین دانشجوی یهودی، از جمله عتی برگجر در اردوگاه کار اجباری نازی ها کشته شدند. افراد دیگری مانند هیمن بخاطر مبارزه برای ساخت زندگی جدید از آلمان فرار کردند. برانت در آلمان شرقی به سر می برد و تحت رژیم سرکوبگر و جنگ سرد قرار داشت. اما در نهایت آنچه مسلم است این واقعیت است که مورخان طراحی هنوز در حال تلاش برای مقابله با عدم تعادل جنسیتی در باوهوس هستند. و هنوز هم کار های زیادی برای انجام دادن باقی مانده است.