ژیل دلوز می کوشد نوعی زیبایی شناسی فیلم را از دیدگاه خود فیلم، مجرد از شرایط تولید فیلم تبیین نماید. فیلم در نظر دلوز، پیش از هر چیز، رسانه ای زیبایی شناختی است. بنابراین او این فرض مشترک میان برخی از نظریه پردازان فیلم را، مبنی بر اینکه فیلم وسیله ای برای برقراری ارتباط است نمی پذیرد. فیلم یک حوزه درون ماندگارِ حس است، که تاثیرات عاطفی و زمان را در کل مستقل و خودْگردانی سازمان می بخشد که نه جنبه بازنمودی دارد و نه بر اساس رابطه اش با بیننده ی فیلم تعریف می شود. از این رو به عقیده ی دلوز، فیلم را نه بایستی به منزله نوعی بازنمایی واقعیتی بیرون از فیلم تحلیل کرد و نه به مثابه وسیله ای برای ایجاد تاثیری در بیننده.