روش پارانوید انتقادی یک متدولوژی تفسیری و خلاقانه است که سالوادور دالی ان را مطرح کرد و با شبیه سازی وضعیت های هذیانی و پارانویدْگون اغاز گردید. رم کولهاس از روش پارانوید انتقادی برای مفهومی سازی و هدف مند کردن و معنادهی به اثارش استفاده نمود.نقطه اغاز استفاده از روش پارانوید انتقادی توسط کولهاس به کتاب نیویورک مهذون بازمی گردد، اگرچه کتاب، اثری است در مورد تاریخ تحول و شکل گیریِ مکان ها و اسمان خراش های منهتن، در عین حال به تاثیرگذاری پارانویا و هذیان در اثار کولهاس نیز می پردازد، مفاهیمی که کمک می کنند اثار کولهاس در قالب امر آوانگارد انتقادی نیز صورت بندی شوند. فصل "دالی و لوکوربوزیه نیویورک را فتح کردند" به شرح چگونگی پذیرش روش پارانوید انتقادی توسط کولهاس می نشیند، رم کولهاس در ان مقطع زمانی بر این باور است که هرچه شهر تصنعی تر و سورئال تر باشد، نقش ناخوداگاه در درک ان بیشتر خواهد بود، کولهاس روش پارانوید انتقادیِ ساوادور دالی را ابزاری می بیند برای مقرر داشتن ایده ی "هذیانِ تفسیر" و البته ایده ای برای مخالفت با تعین ها، تدقیق ها، یقین های غیر قابل اثبات و سنجه ناپذیرِ عقلانیت دکارتی.روش پارانوید انتقادی برای رِم کولهاس کارکردی دوگانه دارد؛ از یک سو گره زننده ی پیچیدگی های دینامیسم بازار با تمام جاه طلبی های شهری ایست که به پروژه های طراحانه اش تشخص می بخشند و از سوی دیگر این روش دارای طنزِتقلیدی و گنگی است که زاویه کولهاس با نظریه انتقادی رایجِ ان دوران را نیز نشان می دهد.