انقلاب نه تنها نسبت به کسانی که از ان عقب می مانند،
بلکه با کسانی که جلوتر از ان حرکت می کنند نیز بی رحم است.
ان. وی. استریالوف
همان طور که استریالوف در نقل قول فوق می گوید، انقلاب ها اغلب برابر کسانی که
جلوتر از ان ها حرکت می کنند بی رحمند. او که مهاجری ضد بلشویک بود و در منچوری
زندگی می کرد، از "عادی سازی" انقلاب و بازگشت به برخی ارزش هایی دفاع
می کرد که در سنت های روسی ریشه داشتند.
ولی این جمله هوشمندانه پرسش های دیگری را هم مطرح می کند: چه کسانی به نمایندگی
انقلاب سخن می گویند و از چنین قدرتی برخوردارند؟ این نمایندگان، چه هنگام مهار و
مجازات کسانی را اغاز می کنند که جلوتر از همه حرکت می کنند؟
در دهه 1920 برخی هنرمندان بلشویک می خواستند و سعی می کردند که بر عناصر "آرمانشهری"
مسلط شوند. ولی موفقیت چندانی نیافتند. در حوالی پایان ان دهه، استالین رهبر جدید
به صحنه امد و نفی تمام عیارِ همه جریان های ارمانشهری و تجربه های انسان گرایانه
را اغاز کرد.
خیال پردازی درباره آینده و ازمودن شیوه های جدید زندگی به دو دلیل ظرف پنج سال
شکوفا شدند:
ـ در طول جنگ داخلی، بسیاری از انگیزه های این نهضت با حال و هوای کمونیسم جنگی
همخوانی داشت و دوران برنامه اقتصادی نوینِ 1921 تا 1928 شرایط مساعد سیاسی و
اجتماعی و فرهنگی را فراهم کرد. ـ تا سال 1924، لنین بر سر قدرت بود و تسامح و تردید حاکمان درباره نهضت های
آرمانشهرگرایانه بقای ان ها را تضمین می کرد، بعد از مرگش، مبارزه داخلی برای
جانشینی او بین سال های 1924 تا 1928 و بحران سیاست اقتصادی و خارجی اواخر دهه 20
توجه رهبری را از انچه همواره مسائل حاشیه ای محسوب می شد منحرف کرد.
سیستم سیاست اقتصادی نوین در حفظ آرمانشهرگرایی نقشی دوگانه ایفا کرد: آسان گیری و
تکثرگرایی نسبی در چشم انداز اجتماعی از ان حمایت می کرد و ویژگی های نفرت انگیز
احیای فرهنگ بورژوایی در شهرها، جایگاه آرمانشهرگرایی به عنوان وزنه ای برابر
کپیتالیسم شوروی را تقویت می کرد.