نمی توان به این پرسش پاسخ داد، چون نمی دانیم چنین رهبرانی با چه مشکلاتی رو به
رو می شدند یا چه مشکلاتی را برای خود ایجاد می کردند. برنامه تروتسکی برای "اَبَرْصنعتی
سازی" و نظامی سازی جامعه، بدفرجام به نظر می رسید و با وجود این، او از
بسیاری از حالت ها و تجربه های زمان خود طرفداری می کرد.
بوخارین اصرار داشت اقدامات تدریجی و تطویل سیاست اقتصادی نوین و کشاورزی خصوصی
دهقانی حس میانه روی قدرتمندی را نشان دهد، به نظر نمی رسد هیچ یک از این دو،
همچون استالین به قصابی سیاسی متوسل می شدند. . . از سوی دیگر، به هیچ وجه معلوم
نیست که مفاهیم و نهضت های مختلف زندگی تجربی در دهه 1920 تحت هیچ رژیمی می توانست
به حیــــــات خود ادامه دهد.
خشونت واقعیت های اقتصادی و عقب ماندگی ممکن بود واکنش بسیار منفی برابر مساوات
گرایی ایجاد کند و بنابراین، سایر برنامه ها را تضعیف نماید. سیاست ورزی عملی،
عملگرایی سیاسی، خستگی یا حتی بدبینی در سرتاسر دهه انقلابی با ارمانشهرگرایی
همزیستی داشتند و حتی سویه ضدارمانشهری استالینیسم نیز می توانست در دهه 1930 رشد
کند.
سرخوشی، فرهنگ سازی و ارمان گراییِ رویایی گرایش های انسانی هستند که حفظ انها در
بلندمدت، خواه محیط نسبت به ان ها خصمانه باشد و خواه دوستانه، دشوار است. آرمانشهرگرایی
انقلابی روسی پدیده تاریخی متفاوتی بود که کمی بیش از یک دهه به حیات خود ادامه
داد. همه جریان های از این باور گسترده ی افراد بسیاری از طبقات اجتماعی سرچشمه می
گرفتند که سرشت انسان را می توان با اقدامات خودجوش مردمی دگرگون کرد که در اعماق
وجودشان خوب و خردورزند.
در ورای این دیدگاه، باور آشنای همه خوش بینان و ارمان گرایان قرار داشت که انسان
در اصل خوب است و نهادهای بد مانع از جلوه گر شدن خوبی در حالت طبیعی برادری و
اخوت می شوند.
از نظر محتوای فکری، آرمانشهرگرایی روسی با سنت روشنفکری اروپایی تفاوت چندانی
نداشت. با وجود این، شکل ها و سبک های ان به طور خاص روسی بودند، چون طیف خاصی از
سنت ها و اداب و رسوم و اسطوره ها و ارزوهای بومی با ان ها ممزوج بودند. انچه به این دور ویژگی بسیار شگفت انگیزی بخشید تعامل میان جریان های متفاوتی بود
که از مردمان عادی، روشنفکران افراطی، شخصیت های فرهنگی و سازمان های دولتی در چشم
انداز رنگارنگ زندگی گزینشی در روسیه نشات می گرفتند. همزیستی مستمر تفکرات
ارمانشهرگرایانه درباره اینده و تجربه زندگی واقعی چیزی است که این دوره را از ان
چه قرار بود در اینده بیاید متمایز کرد.
آرمانشهرگرایی، همچون دین، جاه طلبی، و ایدئولوژی یک رویا، برنامه و دستور کار
برای چیزهایی است که قرار است در اینده دور یا قابل پیش بینی ایجاد شوند. این
تلویحا به معنای تعویق هرگونه تجدید سازمان بنیادینِ رفتار انسان در زمان حال است.
اگرچه تجربه گری اجتماعی از دل آرزوهای ارمانشهری برمی خیزد، از نظر زمانی در نقطه
مقابل ان قرار دارد: چرا که تجربه گری در زمان حال و در حوزه زندگی اخلاقی، فرهنگ
سازی و حتی لذت معنویِ خلاقیت اجتماعی عمل می کند.