رایج ترین صفات برای توصیف معماری
اسکارپا، کلمات لطیف، پراحساس، خالص، فکر شده و ظریف را شامل میشوند. از آن رو که
تمام آثار وی، این صفات را به گونه ای در خود جای داده اند، استفاده از آن ها
کاملا برازنده ی معماری وی است. اما با مطالعه ی یکی از جاه طلبانه ترین و ماهرانه
ترین پروژه های وی، یعنی مرمت موزه ی کاستلوِکیو در ورونا، میتوان دریافت که اسکارپا
در عین حال، گاهی در انتخاب های نمادگرایانه و علاقه به همنشینی تلمیحات تاریخی
در کنار ارجاعات معاصر، قدری عجیب عمل میکرد.
اسکارپا در ابتدا به منظور ارائه ی مشاوره
به مدیر موزه ی کاستلوِکیو، لیشیو مگاگناتو، در رابطه با برگزاری یک نمایشگاه از
هنر متقدم رنسانس، از آلتیکیرو تا پیزانلو، در سال 1957 به آن جا دعوت شد. او در هجده
سال آینده ی زندگی خود در این موزه به فعالیت پرداخت. در طی این مدت، او شاهد مرمت
تمام بخش های این موزه بود.
موزهی کاستلوِکیو، در یک قلعه ی قرن
14امی، با احاطه ی دیوار های رومی جای گرفته است. همانند بسیاری از ساختمان های
باستانی، این قلعه نیز در طی سال ها، به ویژه در دوران ناپلئون با ایجاد هفت گالری
بزرگ، دچار تغییرات بسیاری گشته است. اسکارپا، به جای پیش گرفتن رویکرد مرسوم
مرمتی برای باززنده سازیِ تنها یک دوره ی تاریخی موردنظر، روشی را اتخاذ نمود تا
تاریخ طولانی و آشفته ی ساختمان را روایت کند. او در این زمینه کمی افراط نیز نشان
داد، برای مثال یک مجسمه از اسبی در حالت ایستاده بر فراز ورودی برای خوشامدگویی به
ملاقات کنندگان موزه قرار داد، تا به کمک دنباله ای از پله ها و دال های سیمانی به
دقت چیده شده، تختهپل ها و خندق های اصلی قلعه در دوران اوجش را باززنده سازی کند.